🔰
ناشنیدههایی از زندگی شخصی شهیدبهشتی (۲)
🔷 (برخلاف عرف مذهبیهای آن زمان) برای فرزندانش تولد میگرفت و بر ایشان کیک و هدیه میخرید و برای خرید هم خودش با آنها میرفت!
🔸 آلمان هم که بود خانوادهاش را با همان لباس روحانی برای تفریح به ساحل میبرد و یا اگر برنامه در سایر کشورهای اروپایی داشت، حتما آنها را هم با خود به همراه میبرد و باهم از موزهها و آثار هنری اروپا بازدید میکردند! خود مسلمانان آلمان هم چنین رفتارهایی از روحانیون قبل از بهشتی ندیده بودند!
🔹 زمانیکه داشتنِ رادیو در خانوادههای مذهبی به معنای راه دادن شیطان به داخل خانه بود (تا چه رسد به روحانیون)، او برای خانهاش علاوه بر رادیو، تلویزیون خرید و آن را در خانهاش در جلوی چشم همه قرار داده بود و از کنایهها ابایی نداشت. حتی برای استفاده از برنامههای تلویزیونی، محدودیتی برای فرزندانش ایجاد نکرده بود اما فرزندان خود به خود برنامههای آنچنانی را نمیدیدند.
🔸 منزل مسکونیاش در قلهک تهران 600 متر بود و بهطور قرضی و با کمک دوستانش خریده بود و در آن استخری برای شنا ساخته بود.
ماشین پژو سوار میشد و همسرش را وادار کرده بود رانندگی یاد بگیرد و حتی با لباس روحانی کنار دست خانم مینشست!!
🔹 برخلاف عمده مردمِ آن زمان، در خانه ماشین لباسشویی و جارو برقی داشت و بهطور کلی زندگی بالاتر از سطح معمول مردم برای خانوادهاش فراهم کرده بود، هم خودش کارمند آموزش و پرورش بود و هم به همسرش ارث زیادی رسیده بود، با این حال وقتی که به شهادت رسید چند ده هزار تومان مقروض بود!!
🔸 بعد از انقلاب پسر بزرگش میخواست برای افزایش درآمد خود، سرچهار راه روزنامهفروشی کند. با شهید بهشتی مشورت کرد و او نه تنها مخالفت نکرد بلکه بسیار تشویقش کرد. برخی ارادتمندان شهید وقتی پسرش را سرچهار راه دیده بودند به ایشان گفته بودند: جالب نیست که پسر نفر اول قضائی کشور سر چهارراه روزنامه فروشی کند!
جواب شنیدند: فرزندان من در اینجور مسائل آزادی عمل دارند.
🔹 روز جمعه را برای خانوادهاش خالی کرده بود و در این روز حتیالامکان به هیچ تلفن و هیچ درخواست ملاقاتی پاسخ نمیداد. بعضی هفتهها هم بچههایش را سوار بر ماشین میکرد و به دربند و توچال و... میبرد و آنجا با هم بستنی و شیرینی میخوردند (با لباس روحانی)!!
🆔
@Qasas_school