مروری بر ماجرای وساطت مرحوم
#فلسفی بین امام و آقای شریعتمداری
[صفحه 3 از 3]
گفتم بسیار خوب من گمان میکنم با این مذاکراتی که شد در صورتی که پیش ایشان برگردم قبول میکند. بعد فردا صبح سر فرصت برویم اگر کمبودی داشت بنویسم و بیاوریم تا حضرتعالی ببینید پس از آنکه قبول شد امضا شود و آخرالامر هم برای تشکیل مجلس برویم و به وعده خود وفا کنیم. امام گفت بله من میآیم. بروید و بگویید. برای بار سوم به منزل اقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم خوب بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم اگر ایشان موافقت کرد امضا کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم. گفت بله بد نیست موافقت میکنم اما یک شرط دارد من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم بدون مشورت قول قطعی نمیدهم. امشب برای من شب مشورت باشد من متن را مینویسم. اگر مشورت درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد آن وقت فردا صبح این جا بیایید که تکمیل کنیم.
مطلب را تقریبا تمام شده تلقی کردم از منزل آقای شریعتمداری بیرون آمدم و به منزل امام رفتم. دفعه اول که من پیش امام رفتم یکی دو نفر هم بودند و بیرون رفتند اما دفعههای بعد گاهی چهارنفر و گاهی پنج نفر بودند و گاهی هم اتاق پر بود ولی امام تا مرا میدید حرفش را قطع میکرد در را باز می کرد به اتاق مجاور میرفت و من هم آن جا میرفتم و آن گاه میفرمود چطور شد؟ و من میگفتم چنین و چنان شد.
دفعه آخر هم که آمدم و امام فرمود چطور شد گفتم تقریبا قبول کرده ولی گفته است باید امشب روی این مطلب مشورت کنم هم درباره اصل قضیه و هم درباره بعضی از کمبودهای احتمالی من مشورت میکنم. شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید. امام فرمود خیلی خوب امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.
فردا صبح که نزد آقای شریعتمداری رفتم ایشان گفت رفقای من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیاری از بین میرود. ضربه بزرگی هم به شما میخورد. نباید اصلاً درباره مطلب فکر کنید بنابراین من آن نوشته را نمینویسم!
به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم،
#امام_متأثر_شد.
(خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تدوین: علی دوانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران،1382، ص395-399)
🔻کانال نخبگانی
#روزنه:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053