بسم الله الرحمن الرحيم (با تلخیص و تصرف) ▶️ من یادگار دستهای بسته هستم من شاهد زنجیر های خسته هستم وقتی که دست عمه ام را بسته دیدم حتی صبوری را ز دستش خسته دیدم @hosenih آنچه که ما دیدیم چشم غم ندیده حتی اسیر کفر و رومی هم ندیده من دیده ام صبر و قرار زخمها را من دیده ام شلّاق تند اخمها را @hosenih روزیکه رو و آبرو و اَبرویم سوخت عمامه ام آتش گرفت و گیسویم سوخت وقتی حریم حرمت ما را شکستند درّندگان بر سینۀ قرآن نشستند @hosenih گلزار طف پیش نگاهم لاله گون بود معراج دارالحرب چون دریای خون بود @hosenih وقتی عبور از قتلگاه نور کردم با کوه غم صبر از سرِ دستور کردم من سروهای نور را اِستاده دیدم تن های بی سر بر زمین افتاده دیدم در خیمه بر قلب پریشان تاب دادم با اشک بر لبهای عطشان آب دادم @hosenih من عرش اعظم را ز غم دلریش دیدم من ذبح اعظم را به چشم خویش دیدم از شام عاشورا همان شام غریبان دیدم یتیمان را همه سر در گریبان @hosenih از کربلا تا کوفه تا شام و مدینه تا آخرِ عمرم ندیدم غیر کینه دشمن مرا یک عمر گریان دید و خندید بر داغهای سخت نالان دید و خندید یک عمر بر گلهای پرپر گریه کردم یک عمر بر رگهای حنجر گریه کردم @hosenih تنها نه هجده سر بروی نیزه دیدم عمامه و معجر بر روی نیزه دیدم هفتاد و دو گل پیش چشمم بود پرپر هشتاد و چار آزاده زن در حصر لشگر من دفن کردم نعش های بی کفن را من دفن کردم رأسها دور از بدن را از داغهای کوچه و بازار و صحرا من مرگ را از حق طلب کردم چو زهرا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه