علت نجات حر در بیان آیت الله سعادت پرور (رضوان الله علیه): توجّه به چگونگى تنبّه و بازگشت حرّ به پيشگاه اباعبداللَّه الحسين- عليه‏السّلام- خالى از لطف نيست و بايد به كتاب‏هاى مقاتل رجوع شود؛ ولى آن چه لازم است در اين رساله، به مناسبت موضوع اين فصل به آن اشاره شود، ريشه‏يابىِ موفقيّت و تنبّه اوست كه شايد بتوان گفت جهتش، همان «حفظ ادب» نسبت به مقام والاى سيّدالشّهدا- عليه‏السّلام- باشد: يكى، در اوّلين برخورد با حضرت در مسير عراق كه حاضر نشد با سپاه خود نماز بخواند؛ بلكه به حضرت اقتدا نمود.(ذريعة النّجاة، ص 60.) مورد ديگر آن جا كه چون حضرت خواست با همراهانش به مدينه بازگردد و حرّ مانع شد، حضرت فرمود: «ثَكَلَتْكَ‏ أُمُّكَ، ما تريدُ؟» مادرت به عزايت بنشيند، چه مى‏خواهى. و وى در جواب گفت: «... وَاللَّهِ، مالى إِلى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبيلٍ إِلّا بِأَحْسَنِ ما نَقْدِرُ عَلَيْهِ.» ... به خدا قسم، به ياد كردن از مادرت راهى ندارم جز به نكوتر از آن كه بر آن قدرت داريم. بيان: بديهى است كه اگر حيا و ادب- كه دو صفت بارز انسانيّت است- در قلب هر مسلمانى‏باشد، باعث نجاتش‏خواهدبود. اينك‏رواياتى در اين‏باره ذكر مى‏شود: 1. «أَلْحَياءُ مِفْتاحُ كُلِّ خَيْرٍ.» حيا، كليد هر خيرى است. 2. «أَلْحَياءُ يَصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبيحِ.» حيا، از انجام دادن كار زشت باز مى‏دارد. 3. «أَلْحَياءُ مِنَ اللَّهِ يَمْحُو كَثيراً مِنَ الْخَطايا.» حيا نمودن از خدا، بسيارى از گناهان را محو و پاك مى‏كند. 4. «أَلْحَياءُ وَ الايمانُ مَقْرُونانِ فِى قَرَنٍ وَ لا يَفْتَرِقانِ.» حيا و ايمان در يك ريسمان به هم بسته شده‏اند و از هم جدا نمى‏شوند. 5. «أَلْأَدَبُ أَفْضَلُ حَسَبٍ.» ادب، برترين شرافت و بزرگى از سوى پدران است. 6. «أَفْضَلُ الْأَدَبِ أَنْ يَقِفَ الْإِنْسانُ عِنْدَ حَدِّهِ وَ لا يَتَعَدَّى قَدْرَهُ.» برترين ادب، آن است كه انسان نزد حدّ خود ايستاده و از قدرش تجاوز نكند. 7. «لِكُلِّ أَمْرٍ أَدَبٌ.» براى هر امرى، ادبى است. و به عكس، وقاحت و بى‏ادبى، ذوب كننده‏ى ايمان، و محو كننده‏ى اعمال حسنه‏ى انسان است، به رواياتى در اين باره توجّه نماييد: 1. «مَنْ قَلَّ أَدَبُهُ، كَثُرَتْ مَساوِيهِ.» هر كس بى‏ادب باشد، بدى‏هايش زياد مى‏شود. 2. «بِئْسَ النَّسَبُ، سُوءُ الْأَدَبِ.» بى‏ادبى، بدپيشينه‏اى است. 3. «لَا شَرَفَ مَعَ سُوءِ الْأَدَبِ.» هيچ شرافتى با بى‏ادبى نيست. 4. «بِئْسَ الْوَجْهُ، أَلْوَقاحُ.» بدترين چهره‏ها، [صورتِ‏] شخص با وقاحت و بى‏ادب است. 5. «رَأسُ كُلِّ شَرٍّ، أَلْقِحَةُ.» سرمنشأ هر بدى، بى‏ادبى و وقاحت است. 6. «مَنْ قَلَّ حَيائُهُ، قَلَّ وَرَعُهُ.» هر كس كم حيا باشد، ورع و تقوايش نيز كم مى‏شود. 7. «مَنْ لا حَياءَ لَهُ، فَلا خَيْرَ فيهِ.» كسى كه حيا و شرم ندارد، خير و خوبى در او نيست. 8. «مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ الرِّجالِ، لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ سُبْحانَه.» هركس در حضور انسان‏ها شرم نورزد، از حضور خداوند پرهيز نخواهد داشت. کتاب فروغ شهادت ص190 https://eitaa.com/rozehayemaktoubb