روضه مکتوب رسول خدا (صلی الله علی و آله) (قطعه دوم) بلال نقل می کنه لحظات آخر بچه ها وارد شدن خودشون رو سینه پیغمبر انداختن امیر المومنین احساس کرد آقا داره اذیت میشه آخه سینه محتضر باید سبک باشه اومد بچه ها رو از بدن بابا برداره آقا صدا زد علی جان بذار این لحظه آخری بوی حسین و حسنم رو بشنوم عرض کنیم یا ابا عبدالله یوم علی صدر النبی یوم علی وجه الثری زبان حال زینب همین بود عصر عاشورا ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست یا رسول الله همون حسینی که هر وقت می بوسیدی می فرمودی اقبل موضع السیوف دارم جای شمشیرها رو بوسه می زنم یه جمله ای گفت زینب در دروازه کوفه گفت حسین جان فکر نمی کردم این طور مقدر باشه شاید می خواست بگه حسین جان شنیده بودم شمشیر می زنن اما یه وقت دیدم دارن اسباشونو آماده می کنن بر سینه حسین ... کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub