.(۳۱) با این حال، آن پیامبرالهی و الگوی مؤمنان از این قاعده عمومی رحمت، عده ای را با اسم معیّن، استثنا نمودند و فرمودند: هر کجا اینان را یافتید، بکشید، گرچه به پرده کعبه چنگ زده باشند.(۳۲) از یازده نفر افراد یادشده، نُه نفرشان از کسانی اند که در فتح مکّه از قاعده رحمت استثنا شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را مهدورالدّم اعلان کردند.(۳۳) این استثنا از قاعده رحمت، نشانگر آن است که گاهی رفتار مخالفان اسلام پیامدهایی به دنبال دارد که نمی توان به سادگی از آن اغماض نمود و با تسامح گذشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله هر ستمی را، تا آن جا که متوجه شخص ایشان بود عفو و اغماض می کردند و به انتقام برنمی خاستند و تنها در آن جا خشم می گرفتند که حرمتی از حرمات و حقّی از حقوق الهی و اجتماعی مورد تجاوز واقع می شد.(۳۴) آن حضرت در مسائل اصولی، هرگز نرمش نشان نمی دادند، در حالی که در مسائل شخصی فوق العاده نرم و مهربان بودند. بنابراین، نباید میان این دو (مسائل شخصی و اصولی) خلط شود و اگر قرآن خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَبِما رحمهٍ من اللّهِ لنتَ لهُم و لو کُنتَ فظّا غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک» (آل عمران: ۱۵۹) مراد تندخو و خشن نبودن در رهبری و مدیریت است. نه انعطاف در مسائل اصولی.(۳۵)    بر همین اساس، محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که مردی از قبیله هُذیل، به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله دشنام می گفت. خبر به پیامبر رسید. حضرت فرمودند: چه کسی او را کفایت می کند؟ دو نفر از انصار اعلان آمادگی کردند و به ناحیه «عربه» در نزدیکی مدینه رفتند. آنان مرد دشنام دهنده را یافتند و گردن زدند و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشتند. محمد بن مسلم می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: اگر الان هم کسی سبّ پیامبر صلی الله علیه و آله کند، باید کشته شود؟ امام باقر علیه السلام فرمودند: اگر بر خودت نمی ترسی، او را بکش.(۳۶) پیامبری که در مسائل اصولی و رعایت  قوانین الهی و آنچه مربوط به حقوق الهی و اجتماعی است، چنین با صلابت و قاطعیت می باشند، در سلوک فردی و شخصی نرم و ملایم هستند. بدین روی، وقتی فردی یهودی به بهانه این که از پیامبر صلی الله علیه و آله طلب کار است، در کوچه جلوی آن حضرت را می گیرد و هرچه پیامبر صلی الله علیه و آله با نرمش رفتار می کنند، یهودی خشونت بیش تری از خود نشان می دهد، این رفتار پیغمبرانه او موجب می شود که یهودی همان جا، مسلمان گردد.(۳۷)    سرنوشت حرمت شکنان  از حرمت شکنانی که نام آن ها برده شد، برخی کشته شدند و برخی امان گرفتند. عبدالله بن سعد بن ابی سرح، که پیامبر صلی الله علیه و آله او را مهدور الدّم معرفی کرده بود، فرار کرد و به عثمان، برادر رضاعی اش پناه برد. عثمان از پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع اصحاب برای او امان خواست. حضرت سکوتی طولانی نمودند و سپس فرمودند: بله. رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحابشان فرمودند: «چرا او را نکشتید؟ من سکوت کردم تا یکی از شما گردن او را بزنید.» مردی از انصار گفت: چرا اشاره نکردید؟ فرمودند: «پیامبر با اشاره کسی را نمی کشد.» ابن ابی سرح به بزرگی جرم خود اعتراف داشت و با این که امان یافته بود، امّا بر جان خود هراس داشت.(۳۸)    قابل توجه است که پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که بر اجرای حکم الهی درباره مرتدّی همچون عبدالله بن سعد پافشاری می کنند، اما این نکته اخلاقی را نیز رعایت می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره کسی را نمی کشد یا شایسته نیست این گونه بکشد.    عبدالله بن خطل، که به دلیل ارتداد و کشتن مسلمانی بی گناه، توسط پیامبر صلی الله علیه و آله خونش مباح گردیده بود، در حالی که خود را به پرده کعبه آویخته بود، به وسیله ابوبرزه اسلمی و سعید بن حریث کشته شد.(۳۹)    مقیس بن حبابه نیز در همان روز فتح مکه، در حال ارتداد به دست نمیله بن عبداللّه کشته شد. او علاوه بر ارتداد، مسلمانی را هم کشته بود.(۴۰)    دو کنیز عبدالله بن خطل، که با آوازخوانی، پیامبر صلی الله علیه و آله را هجو می کردند و به دستور پیامبر خونشان مباح شده بود، یکی از آن ها کشته شد و دیگری فرار کرد و بعدها از پیامبر صلی الله علیه و آله امان خواست و حضرت او را امان دادند.(۴۱)    حویرث بن نقیذ، که از استهزاکنندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و دشنام دهنده به آن حضرت بود و علاوه بر آن، به دختران پیامبر صلی الله علیه و آله در هجرت از مکه به مدینه حمله کرده بود، توسط پیامبر صلی الله علیه و آله خونش مباح گردید، و به دست علی علیه السلام کشته شد.(۴۲)