مجلس ششم: روضه وداع اهل حرم با قتلگاه
تا اومدن قافله رو حرکت بدن بانوان حرم اصرار کردن بذارید ما یه بار دیگه با عزیزانمون وداع کنیم
تا رسیدن به قتلگاه خودشونو انداختن رو این بدن ها
چه غوغایی به پا شد
نگاه کنن ببینن این ملعون ها کشته های خودشونو نماز خوندن دفن کردن اما بدن عزیز زهرا
در نقل داره امام سجاد فرمود من طوری به این بدن ها نگاه می کردم گویا جان داشت از بدنم خارج می شد
زینب آمد حال امام سجاد رو دید صدا زد یادگار برادرم داری با جون خودت بازی می کنی
گفتم عم چطور ناله نزنم وقتی میبینم عزیزانم رو روی خاک رها کردن
کاروان اومدن خودشونو رو این بدن ها انداختن
مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست
گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست
ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل
که در این دشت مرا قافله سالاری هست
عرضه بدرایم علی جان شب شام غریبان زهرا تا اومدی بندهای کفنو ببندی بچه ها خودشونو انداختن رو بدن مادر از آسمان ندا آمد یا ابا الحسن بچه ها رو از بدن مادر بردار ملائکه خدا به گریه افتادن
علی جان این فرشته ها کجا بودن کربلا کنار گودی قتلگاه
آخه اینجا شما بچه ها رو آرام می کردی می بوسیدی از بدن مادر حدا می کردی
اما آیا کسی بود کربلا عزادارای حسینو آروم کنه نه به خدا
فقط یه عده جمع شدن با تازیانه
به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند/ نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند/
سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی/ نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub