🔰وصایای اسماعیل ذبیح به پدر قبل از قربانی ⭕️دو نکته: الف: در برخی روایات ذبیح را اسحاق و مادر وی را ساره دانسته اند که ظاهرا اشتباه در اسم است. ب: معلوم نیست گفتن تمام این نکات در یک روضه به صلاح مجلس باشد لذا باید شرایط جلسه را در نظر گرفت. 🔸در روایت است که اسماعیل در هنگام ذبح به ابراهیم چند وصیت کرد. در المیزان به نقل از مجمع البیان ۴ وصیت نقل فرموده است: ۱. پدر جان! دست و پای من را ببند تا دست و پا نزنم! ۲. لباس خود را جمع کن تا به خون من آغشته نشود تا مادرم لباس تو را این چنین نبیند. ۳. چاقوی خود را تیز کن! ۴. چاقو را سریع بر گلوی من بکش تا ذبح بر من آسان گردد! زیرا مرگ سخت است. در برخی کتاب ها ۴ وصیت دیگر نیز نقل شده است: ۵. مرا به رو به زمین بزن [یعنی سر مرا از قفا ببر!] تا هم تو مرا نبینی که به من مهر بورزی [و دست از ذبح بکشی] و همچنین من چاقو را نبینم و به بی تابی بیافتم! ۶. هر وقت به نزد مادرم رفتی سلام مرا به او برسان! ۷. اگر صلاح دانستی پیراهن من را به مادرم برسان شاید این بیشتر دل او را آرام کند! ۸. پیراهن مرا از تن برون آور تا با همان مرا کفن کنی! نوشته اند: ابراهیم شروع به بوسیدن فرزند کرد و دست و پای او را بست و هرد گریستند! همچنین نوشته اند: هر چه ابراهیم چاقو را کشید گلو را نبرید، سپس او را به رو خواباند و از قفا چاقو کشید اما باز هم اثر نکرد. پس قوچی ظاهر شد ندایی آمد که ابراهیم تو‌ رویای خود را تصدیق کردی! این قوچ فداء اسماعیل است و او را به جای اسماعیل ذبح کن! نوشته اند: وقتی به نزد مادر بازگشتند و به وی خبر دادند مادر به بیتابی افتاد و برخی گفته اند بعد از سه روز از دنیا رفت! منابع: نکته: در متن عربی بعد المیزان نکات جدید شماره گذاری شده است. الميزان في تفسير القرآن ج 17  ص : ۱۵۵: «وفي المجمع ، عن ابن إسحاق: ... . فلما خلا إبراهيم بابنه في شعب ثبير ـ أخبره بما قد ذكره الله عنه فقال : ۱. يا أبت اشدد رباطي حتى لا أضطرب ۲. واكفف عني ثيابك حتى لا ينتضح من دمي شيئا ـ فتراه أمي ۳. واشحذ شفرتك ـ ۴. وأسرع مر السكين على حلقي ـ ليكون أهون علي فإن الموت شديد ـ فقال له إبراهيم : نعم العون أنت يا بني على أمر الله ... . تفسير القرطبي نویسنده : القرطبي، شمس الدين ج 15  ص 104: «وَفِي الْخَبَرِ: إِنَّ الذَّبِيحَ قَالَ لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ حِينَ أَرَادَ ذَبْحَهُ: يَا أَبَتِ اشْدُدْ رِبَاطِي حَتَّى لَا أَضْطَرِبَ، وَاكْفُفْ ثِيَابَكَ لِئَلَّا ينتضح عليها شي مِنْ دَمِي فَتَرَاهُ أُمِّي فَتَحْزَنَ، وَأَسْرِعْ مَرَّ السِّكِّينِ عَلَى حَلْقِي لِيَكُونَ الْمَوْتُ أَهْوَنَ عَلَيَّ  ۵. وَاقْذِفْنِي لِلْوَجْهِ، لِئَلَّا تَنْظُرَ إِلَى وَجْهِي فَتَرْحَمَنِي، وَلِئَلَّا أَنْظُرَ إِلَى الشَّفْرَةِ فَأَجْزَعَ، ۶. وَإِذَا أَتَيْتَ إِلَى أُمِّي فَأَقْرِئْهَا مِنِّي السَّلَامَ. فَلَمَّا جَرَّ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ السِّكِّينَ ضَرَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ صَفِيحَةً مِنْ نُحَاسٍ، فَلَمْ تَعْمَلِ السِّكِّينُ شَيْئًا، ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ عَلَى جَبِينِهِ وَحَزَّ فِي قفاه فلم تعمل السكين شيئا، فذلك قو له تَعَالَى:" وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ" كَذَلِكَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: مَعْنَاهُ كَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فَنُودِيَ" يَا إِبْراهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا"» همچنین تفسير الثعلبي (الكشف والبيان) نویسنده : الثعلبي ج : 8 ص : 154 «فلما خلا إبراهيم بابنه في شعب [ثبير] ، أخبره بما أمر ، كما ذكر الله تعالى ، قالوا : فقال له ابنه الذي أراد أن يذبحه : «يا أبت اشدد رباطي حتى لا أضطرب ، واكفف عنّي ثيابك حتى لا ينضح عليها من دمي شيء ، فينقص أجري وتراه أمّي فتحزن ، واشحذ شفريك ، وأسرع مرّ السكين على حلقي ليكون أهون للموت عليّ ، فإنّ الموت شديد ، وإذا أتيت أمي فاقرأ عليها‌السلام مني ، 7. وإن رأيت أن ترد قميصي على أمي فافعل فإنه عسى أن يكون أسلى لها عنّي». فقال له إبراهيم عليه‌السلام : «نعم العون أنت يا بني على أمر الله». ففعل إبراهيم ما أوصاه به ابنه ، ثم أقبل عليه يقبّله ، وقد ربطه وهو يبكي والابن يبكي حتى استنقع الدموع تحت خده ، ثم إنه وضع السكين على حلقه فلم تنحر السكين. قال السدي : ضرب الله صفحة من النحاس على حلقه. قالوا : فقال الابن عند ذلك : «يا أبت كبّني لوجهي على جبيني ، فإنّك إذا نظرت في وجهي رحمتني ، وأدركتك رقّة تحول بينك وبين أمر الله وأنا لا أنظر إلى الشفرة فأجزع». ففعل ذلك إبراهيم ، ووضع السكين على قفاه فانقلب السكين ، ونودي : «يا إبراهيم مه ، قد صدّقت الرّؤيا ، هذه ذبيحتك فداء لابنك فاذبحها دونه» کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub ادامه منابع👇👇👇