🔰 مصائب اسارت آل الله
🔴 مصائب شام
🔸ادامه نقل سهل
🔸در نقل مدینة المعاجز این قسمت را افزون بر دو نقل دیگر دارد:
« دیدم سواری را که نیزه بلندی در دست دارد و بر آن نیزه سری است شبیه ترین چهره به چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که از چهره او نور می درخشد گویا ماه شب چارده است و دیدم زنی از آن میان فریاد بر آورده است وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! ای کاش بودید و می دیدید که از دشمنان چه مصائبی بر ما وارد می شود گویا ما از اسیران یهود و نصاری هستیم و او ناله می زد به صدای جانسوز که دله را می آزرد بر طفل شیرخوار و بر پیر سربریده از قفا که حرمت او را شکستند و عریان بدن او را رها کردند و می گفت واحزناه از آنچه بر ما هل بیت وارد می شود پس این مصیبت را به حساب خدا می گذاریم.
سهل گوید ستون محمل را گرفتم و به صدای بلند صدازدم: السّلام عليكم يا آل بيت محمّد و رحمة اللّه و بركاته! و شناختم که آن زن همان ام کلثوم دختر امیر المومنین است و ایشان پاسخ داد: ای مرد تو کیستی که از وقت شهادت برادر و آقایم حسین کسی با ما مانند تو سلام نکرده است. گفتم من از اهالی شهرزور هستم و نام من سهل است و از کسانی هستم که پیامبر را دیده ام.
🔸همچنین در نقل دیگری این چنین آورده اند:
«دیدم دختری را بر شتری لاغر بدون پوشش و زیرا نداز که بر صورت او نقاب از خز است و فریاد می زند وا محمّداه! وا جدّاه! وا عليّاه! وا أبتاه! وا حسناه! وا حسيناه! وا عقيلاه! وا عبّاساه! وای از طول سفر! وای از این روز بد! رو به او رفتم ناگهان فریادی بر من زد که مرا مدهوش ساخت وقتی بهتر شدم نزدیک شدم و گفتم ای بانوی من! چرا بر سر من فریاد کشیدید؟ فرمود: آیا از خدا و رسول حیا نمی کنی که به حرم رسول خدا نگاه می کنی؟ [...] سپس سهل خود را به آن خاتون دو سرا معرفی کرد و می گوید: رو کردم به امام سجاد علیه السلام) و عرض کردم: مولای من! آیا خواسته ای داری؟ فرمود: آیا چیزی از درهم نزد تو هست؟ گفتم آری هزار دینار. فرمود مقداری از آن را بردار و به نیزه دار راس مقدس ابا عبدالله بده و از او بخواه تا سر را از زنان دور کند تا مردم مشغول تماشای سر حسین شوند و از تماشای بانوان باز مانند.
در نقل موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج6 ؛ ص368 به نقل از مدینة المعاجز ص283، این قسمت را اضافه دارد: «إذا بفارس بيده رمح طويل و عليه رأس وجهه أشبه بوجه رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- و هو يتهلهل نورا، كأنّه البدر الطالع، و من ورائه النساء على أقتاب الجمال بلا وطاء و لا غطاء
و قائلة منهنّ تقول: وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! لو رأيتم ما حلّ بنا من الأعداء؟ يا رسول اللّه! بناتك أسارى كأنّهنّ بعض أسارى اليهود و النّصارى، و هي تنوح بصوت شجيّ يقرح القلوب على الرّضيع الصّغير و على الشّيخ الكبير المذبوح من القفاء، و مهتوك الخباء، العريان بلا رداء، وا حزناه لما نالنا أهل البيت، فعند اللّه نحتسب مصيبتنا. قال: فتعلّقت بقائمة المحمل، و ناديت بأعلى الصّوت: السّلام عليكم يا آل بيت محمّد و رحمة اللّه و بركاته. و قد عرفت أنّها أمّ كلثوم بنت عليّ عليه السّلام، فقالت: من أنت أيّها الرّجل الّذي لم يسلّم علينا أحد غيرك منذ قتل أخي و سيّدي الحسين عليه السّلام؟ مثل سلامک.فقلت: يا سيّدتي! أنا رجل من شهرزور اسمي سهل رأيت جدّك محمّد المصطفى صلّى اللّه عليه و اله و سلم.»
در نقل دیگری چنین اضافه می کند:
و أقبلت جارية على بعير مهزول بغير غطاء و لا وطاء، على وجهها برقع خزّ أدكن، و هي تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! وا عليّاه! وا أبتاه! وا حسناه! وا حسيناه! وا عقيلاه! وا عبّاساه! وا بعد سفراه! وا سوء صباحاه! فأقبلت إليها، فصاحت بي، فوقعت مغشيّا عليّ، فلمّا أفقت دنوت منها، و قلت لها: سيّدتي! لم تصيحين عليّ؟ فقالت: أما تستحي من اللّه و رسوله أن تنظر إلى حرم رسول اللّه؟ فقلت: و اللّه ما نظرت إليكم بريبة. فقالت: من أنت؟ فقلت: أنا سهل بن سعيد الشّهرزوريّ و أنا من مواليكم و محبّيكم.
ثمّ أقبلت على عليّ بن الحسين عليه السّلام و قلت له: مولاي ! هل لك من حاجة؟ فقال لي: هل عندك من الدّارهم شيء؟ فقلت: ألف دينار، و ألف ورقة. فقال: خذ منها شيئا، و ادفعه إلى حامل الرّأس، و أمره أن يبعده عن النّساء حتّى تشتغل النّاس بالنّظر إليه عن النّساء. ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام)
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub