مجلس نهم روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) باللیل قتلگاه روضه کوتاه شام غریبان تا نهان زیر گِلت ای گُل رعنا کردم نفسم حبس شد و مرگ تمنا کردم نمی دونم امشب امیرالمومنین با چه دلی خاک می ریخت روی این بدن نحیف ... تا نهان زیر گِلت ای گُل رعنا کردم نفسم حبس شد و مرگ تمنا کردم هی می گفت نفسی علی زفراتها محبوسة زهرا ببین دیگه نفسم بالا نمیاد ... زهرای من ... اینکه در خاک نهادم تن پاک تو نبود جان خود را دل شب دفن به صحرا کردم خیلی سخته سخت ترین کار برای یه مرد قهرمان و باغیرتی مثل امیرالمومنین اینه: دستاشو بستن تو کوچه ها جلوی چشم علی و بچه ها زهرا رو کتک زدن ... زهرا جان! این غمو کجا ببرم؟! تو شدی کشته من، من نشدم حامی تو که کتک خوردی و در کوچه تماشا کردم اما بی بی جان! مردم و زنده شدم لحظه به لحظه صد بار تا وصایای تو را یکسره اجرا کردم آخه وصیت کرد علی جان منو شب غسل بده شب کفن کن شب دفن کن شب دفن کن معلومه خوب بی بی میخواست اون ملعون ها اونایی که حق علی رو غصب کردن پای تشییع حضرت نباشن اما چرا شب غسل بده شب کفن کن؟ شاید می خواست علی ضربه هایی که به بدن زهرا وارد شده نبینه عرضه بداریم لا یوم کیومک یا ابا عبدالله بی بی جان حاضر نبودی علی زخمای بدنتو تماشا کنه دلها بسوزه برای اون خواهری که بیاد کنار بدن بی سر برادر صدا بزنه ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم آیا تویی برادر من نیست باورم