روضۂ دفتری حضرت علی اکبر(ع) 👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️ 👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻 «السلام علیکَ یا علی بن الحسین ایهاالشهیدُ بکربلا، السلام علیکَ یا علی اکبر حسین» هرآن مادرکه اندردل غمِ مرگِ پسردارد زِحالِ اُمِ لیلای جوان مرده خبر دارد نشایدداغِ مرگِ نوجوان رابُردن ازخاطر خصوص آن مادری درزندگانی یک پسر دارد اگر نالد زنی از بهرِ مرگِ نوجوان خود یقین آهِ جگرسوزش به هرقلبی اثردارد ◾شبِ هشتم ماهِ محرمه، امشب شبه علیِ اکبره ،از همه ی شهدا دعوت کنید، شبه شهداست، به یاد اونایی که شبهای عملیات با مصیبت علی اکبر می سوختند ، آرزوشون این بود که با علی اکبر حسین محشور بشن آی عاشقان اباعبدالله ، آی گریه کنندگان حسین: آی مردم : امشب برای غصه های دلِ آقا ابا عبدالله گریه کنید، برای زخمِ روی سینه ی آقا گریه کنید، بمیرم برا دلِ سوختت آقا جان آی مادرای شهید، آی جوون از دست داده ها شما بهتر میدونید حسین چی کشید بالای نعش جوونش خدا رحمت کنه اون عالِم دلسوخته(حاج شیخ حسینِ کبیر)می فرمود: سالها روضۂ علی اکبرِ حسین رو خوندم ، اما از وقتی خبر شهادت تنها پسرم رو به من دادن ، فهمیدم حسین کنار بدن علی اکبر چی به دلش رسید، میگفت زمستون و تابستون جگرم می سوخت، هر چه آب سرد میخوردم فایده نداشت، ی روز مادر شهید صدا زد حاج شیخ حسین این عطش عادی نیست داغ بچه س که جگرت رو میسوزونه ، با آب سرد دوا نمیشه(آی اهلِ روضه خوب گرفتی میخوام چی بگم) به یاد اون ساعتی که آقا اباعبدالله رسید کنار نعش علی اکبر هی صدا میزد آااااخ پسرم زینب بیا ببین داغ ب جگرم انداختن😭😭😭 چند بار صدا زد ولدی دیگه دیدن صداش نیومد،اونایی ک جوون دارن خوب میفهمن من چی میگم، سر علی اکبرشُ رو پاش گذاشت، شروع کرد نوازش کردن، خون از دهانش پاک کرد ،سرشو پایین آورد ببینه علی اکبر نفس میکشه یا نه، دید صدا نیومد ، بدنُ آروم آروم بغل کرد، چرا آروم؟ 😭😭😭 آخه بدن ارباً اربا یعنی ریز ریز شده بود، اونو به سینه چسباند دلش آروم نشد،خدایا اگه بالاتر بیاره بدن پاشیده میشه، بدنوخوابوند رو زمین ، دستاشو گذاشت اینور اونور بدن ، حالا همه دارن نگاه میکنن، صورت ب صورتِ علی گذاشت😭😭😭 رو به آسمان کرد و گفت خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند (علی لعنة الله علی القوم ظالمین) •┈┈••✾•✾•✾••┈┈•@rozehdaftari