روزنگار
#هر_صبح_یک_آیه #قرآن_کریم 🌺 اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم 🌺 «عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَ
سعى کن را بشناسى از آیات فوق استفاده مى شود که گروهى از منافقان نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند و پس از بیان عذرهاى گوناگون و حتى سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان تبوک معذور دارد، و پیامبر به این عده اجازه داد. خداوند در، آیه مورد بحث پیامبرش را مورد عتاب قرار مى دهد و مى فرماید: خداوند تو را بخشید; چرا به آنها اجازه دادى که از شرکت در میدان جهاد خوددارى کنند؟!(عَفَا اللّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ). چرا نگذاشتى آنها که راست مى گویند از آنها که دروغ مى گویند شناخته شوند؟ و به ماهیت آنها پى برى؟ (حَتّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبینَ). در این که عتاب و سرزنش فوق که توأم با اعلام عفو پروردگار است دلیل بر آن است که اجازه پیامبر(صلى الله علیه وآله) کار خلافى بوده، یا تنها ترک اولى، و یا هیچ کدام، در میان مفسران گفتگو است. 🌼🌼🌼 انصاف این است که در این آیه ـ حتى در ظاهر آن ـ هیچ گونه دلیلى بر صدور گناهى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)وجود ندارد; زیرا همه قرائن نشان مى دهد چه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنها اجازه مى داد و چه اجازه نمى داد، این گروه منافق در میدان تبوک شرکت نمى کردند، و به فرض که شرکت مى کردند نه تنها گرهى از کار مسلمانان نمى گشودند که مشکلى بر مشکلات مى افزودند، چنان که در چند آیه بعد آمده که خداوند از انبعاث آنها به سمت میدان جهاد کراهت داشت و به دلیل این که اگر شرکت مى کردند موجب تخریب بودند. بنابراین، هیچ گونه مصلحتى از مسلمانان با اذن پیامبر(صلى الله علیه وآله) فوت نشد، تنها چیزى که در این میان وجود داشت این بود که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنها اجازه نمى داد، مشت آنها زودتر باز مى شد و مردم به ماهیتشان زودتر آشنا مى شدند. ولى این موضوع، چنان نبود که از دست رفتن آن موجب ارتکاب گناهى باشد، شاید فقط بتوان نام ترک اولى بر آن گذارد، به این معنى که اذن دادن پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن شرایط و در برابر سوگندها و اصرارهاى منافقین، هر چند کار بدى نبود اما ترک اذن از آن بهتر بود تا این گروه زودتر شناخته شوند. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که عتاب و خطاب مزبور جنبه کنائى داشته و حتى ترک اولى نیز در کار نباشد، بلکه منظور بیان روح منافق‌گرى منافقان با یک بیان لطیف و کنایه آمیز بوده است. این موضوع را با ذکر مثالى مى توان روشن ساخت; فرض کنید، ستمگرى مى خواهد به صورت فرزند شما سیلى بزند، یکى از دوستانتان دست او را مى گیرد، شما نه تنها از این کار ناراحت نمى شوید که خوشحال نیز خواهید شد. اما براى اثبات زشتى باطن طرف، به صورت عتاب آمیز به دوستتان مى گوئید: چرا نگذاشتى سیلى بزند تا همه مردم این سنگدل منافق را بشناسند ؟! و هدفتان از این بیان، تنها اثبات سنگدلى و نفاق اوست که در لباس عتاب و سرزنش دوست مدافع ظاهر شده است! مطلب دیگرى که در تفسیر آیه باید مورد توجه واقع شود این است که مگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)منافقان را نمى شناخت که خداوند مى گوید: مى خواستى به آنها اذن ندهى تا وضع آنها بر تو روشن گردد. پاسخ این سؤال این است که اوّلاً ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله)از طریق علم عادى به وضع این گروه آشنائى نداشت و علم غیب براى قضاوت درباره موضوعات کافى نیست، بلکه باید از طریق مدارک عادى وضع آنها روشن گردد. و ثانیاً ـ هدف تنها این نبوده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بداند بلکه ممکن است هدف این بوده که همه مسلمانان آگاه شوند، هر چند روى سخن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. ذیل آیه ۴۳ @Roznegaar