ما آدم‌ها گاهی خودمان با رفتارهای بدمان، کاری می‌کنیم که خطاها در وجود دیگران جا باز کند و جان بگیرد. حالا یک نفر خطایی کرد قبول، خطایش هم بد بود قبول، اما همین یک نفر قرار است در اجتماع و میان ما زندگی کند. اگر برچسب خطا را تا برای همیشه به پیشانی‌اش بچسبانیم، او هم کم‌کم خودش را تا برای همیشه اهل خطا می‌بیند و انگار با خطا خو می‌گیرد.اصلا آن اشتباه می‌شود جزئی از وجودش، مثل جای داغی که حک شده روی تن آدم، شاید آن خطا می‌شود خون و در رگهایش جاری می‌گردد‌. خودبخود آدم به این برچسب انس پیدا می‌کند و به آن عادت می‌کند، حتی بالاتر از این، آدم به این برچسب‌ها علاقه پیدا می‌کند. حالا وقتی علاقه آمد، رفتار هم بر مبنای همان علاقه شکل می‌گیرد.اگر قبلا خطا، عملی بود که ناخواسته از این آدم سر می‌زد، از این به بعد خطا می‌شود انتخاب این آدم، می‌شود یکی از گزینش‌های او. ما آدم‌ها گاهی خودمان با رفتارهای بدمان، کاری می‌کنیم که خطاها در وجود دیگران جا باز کند و جان بگیرد. پی‌نوشت: چند روزی کوتاه‌نویسی را تمرین کردم؛ خوب بود. اما همچنان طویل‌نویسی را دوست دارم. https://eitaa.com/roznevesht