من دلم بسیار سوخت، به‌حال آن طلبه‌ای که فیلم می‌‌گرفت! به گمان خویش، دارد تلاش می‌کند تا حکم خدا را پیاده کند؛ غافل از اینکه راه را اشتباه می‌رود. من دلم به حال آن خانم هم بسیار سوخت، او هم تصورش از زن بودن تصور باطلی‌ست! او نمی‌خواهد به زشتی کشف حجاب در محیط عمومی واقف گردد! او اجتماع را خانه‌ی خویش می‌پندارد! من دلم به حال آن آدم‌هایی که در آن فضا بودند و دقیقا نمی‌دانستند که چه باید انجام دهند هم سوخت! من دلم به حال اجتماع هم سوخت. به حال ایران و مردمش! به حال این دوقطبی شدن. بیش از همه دلم به حال اسلام سوخت که قشنگ‌ترین دستورهای اجتماعی‌اش همچون حجاب و امر به معروف و نهی از منکر، به منفورترین احکام بدل شده‌اند! من دلم به حال جهان بدون ظهور می‌سوزد. کاش آن سفرکرده بازگردد و جهان ما را دریابد. 🖌زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht