برنامه‌ی "زندگی‌ پس‌ از‌ زندگی" را می‌بینم؛ هر روز با اشتیاق هرچه تمام. امروز هم دیدم و حالا این برنامه جای تمام گریه‌های دم‌افطاری را که احسان‌ علیخانی هرسال به وقت ماه عسل از ما می‌گرفت، پُر کرده است. امروز برنامه اما حال دیگری داشت. فارغ از تجربه‌ی مرگ و دیدن روح و ریحان قبل از جان دادن، عشق عمیق و کم‌نظیر آن آقا بود به همسرش. چیزی که حتی در عشق‌بازی‌ها و لاو ترکاندن‌های زوجین در فضای مجازی دیده نمی‌شد. تمام کادوها و ولنتاین‌ها و جشن‌تولدها را هم که رصد کنیم باز به این نتیجه می‌رسیم که جنس این دوست داشتن متفاوت بود با محبت‌های دیگر. عشقی عجیب، بی‌تعارف و ناب. یاد شهید مطهری افتادم. یاد خودشان که نه، یاد جملاتی که در رابطه با زندگی زوجین داشتند. یکی از حرف‌های شهید که در ذهنم مانده مضمونش این بود که زن و شوهر به وقت ازدواج از "من بودن" بیرون می‌آیند و تبدیل به "ما" می‌شوند، یعنی دیگر "من" مطرح نیست و اینگونه ازدواج به خودخواهی‌ها خاتمه می‌دهد. من احساس کردم آن آقا چمدانش را بسته بود و از هرچه منیّت، کوچ کرده بود که می‌توانست اینگونه برای همسرش اشک بریزد. https://eitaa.com/roznevesht