(ملاحسن نخود بریز)↘️ در خواب شهید کربلا را دیدم که ز دیده اشک‌ریز است گفتم: زِ غمت ای آن که تا حشر هر چشم ز گریه چشمه‌خیز است ما بر تو همی چکیم کوکب چشم تو چرا ستاره‌ریز است؟ باز ابنِ‌ زیاد در جدال است؟ یا شمر شریر در ستیز است؟ گفتا نه، ننالم از اَعادی بر من زِ اَحباب رستخیز است خاصه خرکی که در تکایا هر شام‌ و سحر به عَر و تیز است رسوایی‌ آلِ‌مصطفی را منبر منبر به جست و خیز است پشت سر اهل‌بیت  زارم چون غارتی از پی گریز است گاه در کوفه گهی به شام است گاهی به مدینه گه حَجیز است گاه گوید عابدین غلام است! گاه گوید فاطمه کنیز است!! در کینه‌ی ما چنان که گویی جنگ اُرُس است و اِنگریز است صوت خشن‌اش ز خنجرِ شوم چون خنجرِ شمر تند و تیز است گفتم: به فدایت، این سخن‌ها بر تو ز کدام بی‌تمیز است؟ این ..... از کدام  پشت است؟ این ..... از کدام هیز است؟ مولود وی از چه مرزوبوم است؟ شغل‌اش چه و نام او چه چیز است؟ آهی ز جگر کشید و گفت: آخ ملاحسن‌نخودبریز است!!!😊☺️ ↗️ ✅میرزا رحیم یغمای جَندَقی (۱۱۶۰ – ۱۲۳۸) متخلص به« یغما» 📚 *** 🌷🌴🏴