روز نهم: روضه‌ی اشک و آستین درست است هرروز را به نام یکی از شهداء زده‌ایم و به یادش هستیم و برایش روضه می‌خوانیم اما حسین (علیه‌السلام) محور همه‌ی روضه هاست. در تمام وقایع کربلا باید ردّ حسین (علیه‌السلام) را بگیریم و به روضه برسیم. مثلا وقتی سینه‌ی گشاده‌ی حضرت علمدار تنگ می‌شود و امید تشنگان را به دوش می‌آویزد و ساعاتی بعد، ناامید می‌شود و میان بیابان، حیران و سرگردان می‌ماند و تمام توانش را جمع می‌کند تا برادرش را صدا بزند؛ فقط حال حسین(علیه‌السلام) را تصور کنید. دیده‌اید وقتی خبر بدی به آدم می‌رسد هزار و یک فکر و خیال در ذهنش صف می‌کشد و دعا می‌کند که هیچ کدامش واقعیت نداشته باشد.. اما تا امام، خودش را به علقمه رساند همه‌ی فکر و خیال‌هایش واقعی شد، فرق علمدارش شبیه سر پدر، شکافته شده بود. دستان علمدارش مانند بازوی مادر از کار افتاده بود. سینه‌ی علمدارش مثل تابوت حسن (علیه‌السلام)، تیر خورده بود و چشم‌هاش، امان از چشم‌هاش... مقتل ها نوشته‌اند وقتی حسین(علیه‌السلام) از علقمه برمی‌گشت بلند‌بلند گریه می‌کرد اما همین که به خیمه‌ها نزدیک شد اشک‌هایش را با آستین پیرهنش پاک می‌کرد.«وَ یُکَفکَفُ دُموعَه بِکُمّه» تصویر مرد پنجاه و هفت ساله‌ی تنهای داغدیده‌ی نگرانی که اشک‌هایش را با آستینش پاک می‌کند دردناک است؛ خیلی دردناک...! 😭😭😭😭😭 ┄┄┄┄┄┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄┄┄┄┄┄ ✍🏻به قلم: ┄┄┄┄┄┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄┄┄┄┄┄