جبرقافیه📜 حاکمیت گردنش چون که کُلفت است و قوی لاجرم باید که حرف زور او را بشنوی! قافیه چون من برای خویشتن، خود دشمن است وقتی از دنیا ندارد بهره چون رِدف و رَوی! در غزل شانسی ندیدم با شکوه گوهرش کی فریبد چشم سبزی را طناب مثنوی! اُشترا، هرگز ندانستی به خارستان چرا؟! واعظ از ترس خدا گوید، کند خود را قوی "غایَة المَطلوب"تو وَهم است در"فصل الحُصول" نیم قرن است، اینکه دنبال رسیدن می‌دوی! دور بایدمی‌شدی اززندگی،زن،عشق وحال مثل مردی مرده در آیین سرد مانوی! نق نزن دیگر،ببین تاحضرت حاکم چه گفت: اینکه باید می‌شدی،"أَصبِر عَلی" شاید شوی! موعظه کم کن که ایمان رفت بارندان دهر شد هدایت بس که دستاویز قوم هادوی! عمرشدنزدیک شصت ودر"سعا" شوری ندید! نوبت عیشم که شدگفتند :پس کی می‌روی؟! 📜✍️ سیدعلی اصغرموسوی قم ـ ١۴ مرداد ١۴٠٣ @saapoem