⭕️ ✍ نوشته‌اند: فقیه و عارف بزرگ، علّامه سیّد محمدمهدی بحر العلوم، بعضی شب ها همانند جدش حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) کوله باری از مواد غذایی به دوش می‌گرفت و از تاریکی شب استفاده کرده، در کوچه های نجف بر در خانهٔ هر فقیر و مستمندی می‌رسید، مقداری از غذا و پول به او و خانواده‌اش می داد و همواره از حال مردم سؤال می‌کرد و به بینوایان رسیدگی می‌نمود. روزی، آیت الله سید محمد جواد عامِلی را که از شاگردان برجسته‌اش بود، فراخواند و توبیخ و سرزنش نمود! مرحوم عامِلی دلیل نگرانی استادش را پرسید، استاد در پاسخ گفت: یکی از برادران مسلمان شما که همسایه شماست تهیدست است؛ او هرشب خرمای بد و ارزان قیمتی از بقّال می گرفت و بچه های خود را سیر می کرد. امروز که رفته است از بقّال بگیرد، بقّال از دادن خرما امتناع ورزیده زیرا بدهکاری های آن بیچاره زیاد شده است و امشب او و بچه هایش بی شام مانده‌اند. سیّد عامِلی از سیّد بحر العلوم معذرت خواهی می‌کند و از اینکه خبر نداشته پوزش می‌طلبد. سیّد بحر العلوم در پاسخ می‌گوید: اگر با علم به حال آن بیچاره شام می‌خوردی و به او اعتناء نمی کردی کافر بودی؛ ولی آنچه مرا نگران و ناراحت کرده، اینست که تو خبر از برادر مسلمانت نداری! باید از حال برادرانت جستجو کنی و آنان را دریابی. در هر حال، سیّد بحر العلوم سینی بزرگی پر از غذا با مقداری پول به شاگردش، آقای عامِلی، داد و از او خواست که به منزل آن برادر مؤمن برود و با هم شام بخورند و این پول را هم به او بپردازد تا قرض‌های خود را ادا کند و همچنان خود منتظر ماند و شام تناول نکرد تا اینکه آقای عامِلی برگشت و به او خبر داد که غذا را با همسایهاش تناول کرده و پول ها را هم به او داده است. جالب اینجاست که اِنعام سیّد بحرالعلوم درست به اندازه قرض‌ها و دیون آن مؤمن بود. فقهای نامدار شیعه با اندکی تغییر، ص 295، 296 @Sabk_zendegi_slami