#چند_خاطره
🔸
بُرشهایی از زندگی معلم شهید یوسف براهنیفر
🌼
#استقامت|
فرح میخواست بیاد
کاشمر. قرار بود همگی توی میدون شهر جلوی او و مردم رژه بریم. یوسف گفت:
من نمیام... بهش گفتیم:
برات دردسر میشه و ممکنه از آموزش و پرورش اخراج بشی. گفت:
مهم نیست... آخر هم نیومد و فرداش بردنش ژاندارمری و چند روز بازداشت بود. حتی اذیتش کرده بودند، اما میگفت:
من تا پای اعدام هم باشه، مقاومت میکنم...
🌼
#هدایتگری| یه عده جوون داشتند داد و بیداد میکردند.
یوسف رفت و با محبت باهاشون حرف زد و پای دردُدلشون نشست. نه تنها داد و بیدادشون قطع شد، بلکه
به کلی رفتارشون عوض شد؛ حتی بعضیاشون اهل رفتن به جبهه شدند...
🌼
#بیتالمال|
موتور سپاه دستش بود و علاوه بر مراقبت زیاد از اون،
پول تعمیراتش رو هم از جیب خودش میداد. حتی هزینه تعمیر موتور اقشار کم درآمد رو هم خودش میداد. یوسف معروف بود به
حلّالِ مشکلاتِ مردم...
🌼
#درس_عملی| هر از
گاهی دانشآموزاش رو میبرد سر مزار شهدا. یه بار گلزار بودم که با بچهها اومد. یهو یه قبر خالی دید و رفت توش خوابید. بچهها با تعجب گفتند:
آقا چیکار میکنی؟ گفت:
نترسين! دير يا زود همهمون میایم اینجا. اینجا قبره! جايی که فردای قيامت، بايد از درونش برخيزيم و جوابگوی اعمالمون باشيم... خلاصه اون روز از توی قبر حرفایی شنیدنی به بچهها زد...
📚 منبع:
خبرگزاری دفاعمقدس " بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاعمقدس"
____________________
🇮🇷
ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_براهنیفر #شهدای_معلم #کمک_به_فقرا #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارکاشمر