کوچه شهید...
مادرش هنوز
منتظر کنار پنجره نشسته بود
چادرش هنوز
خاکی از هزار زنگ ناشناس
از ندیدنش ، نبودنش
زنگ خانه نیز خسته بود
ناگهان رسید
صدای خنده های دزدهای کوچه شهید...
مثل روزهای انتظار
درب خانه رفت
استوار استوار
از کنار چادرش
گفت: "خلق روزگار
تا شهیدِ کوچه فاطمهست
نام این محله
کوچه شهید فاطمیست"
خاک ناگهان نشست
ابر ناگهان گریست
#صادق_میرصالحیان
@hiiiist