🔘 « قصه بلوهر و یوذاسف » 💠 در ذکر تمثیلاتی که مشتمل است بر توضیح عیب های بسیار از دنیا 📚 نقل از کتاب عین الحیات علامه مجلسی رحمت الله علیه ☑️ [ قضیه پادشاه و وزیر ] ⏪ ( صفحه ۱ ) ⬇️ نقل کرده‌ اند که: ⚪️ پادشاهی بود در نهایت عقل و فطرت و مهربان بود به رعیت، و پیوسته در اصلاح ایشان می‌ کوشید و به امور ایشان می‌ رسید و آن پادشاه وزیری داشت موصوف به صدق و راستی و صلاح، و در اصلاح امور رعیت اعانت او می‌نمود، و محل اعتماد و مشورت او بود. و وزیر در کمال عقل و دینداری و ورع و پرهیزکاری بود، و به ترک دنیا راغب بود، و به خدمت علما و صلحا و نیکان بسیار رسیده بود و سخنان حق از ایشان فراگرفته بود و فضل و بزرگی ایشان را دانسته بود و محبت ایشان را به دل و جان قبول کرده بود ⬅️ و او را نزد پادشاه قرب و منزلت عظیم بود. پادشاه هیچ امری را از او مخفی نمی‌داشت، و وزیر نیز با پادشاه بر این منوال سلوک می‌نمود ولیکن از امر دین و اسرار حکمت و معارف چیزی به او اظهار نمی‌ نمود و بر این حال سالها با یکدیگر گذرانیدند و وزیر هرگاه که به خدمت پادشاه می‌ آمد به ظاهر سجده بتان می‌ کرد و تعظیم آنها می‌ نمود و غیر آن از امور باطل و لوازم کفر را ارتکاب می‌ نمود از برای تقیه و حفظ نفس خود از ضرر پادشاه و وزیر از غایت اشفاق و مهربانی که به آن پادشاه داشت پیوسته از گمراهی و ضلالت او دلگیر و غمگین بود ⬅️ تا آن که روزی با برادران و یاران خود که اهل دین و حکمت بودند در باب هدایت پادشاه مشورت نمود ایشان گفتند که: در حذر باش که مبادا تاثیری در او نکند و ضرر به تو و اهل دین تو برساند پس اگر یابی که قابل هدایت است و سخن تو در او تاثیر خواهد کرد، در امر دین به او سخن بگوی و از کلمات حکمت او را آگاه ساز و اگر نه با او سخن مگوی که موجب ضرر او به تو و اهل دین تو می‌ گردد زیرا که به پادشاهان مغرور نمی‌ باید شد و از قهر ایشان ایمن نمی‌ باید بود ⬅️ و بعد از آن پیوسته وزیر در اندیشه بود و به پادشاه اظهار خیرخواهی و اخلاص می‌نمود و منتظر فرصت بود که در محل مناسبی او را نصیحت کند و او را هدایت نماید ⬅️ و پادشاه با آن کفر و ضلالت در نهایت همواری و ملایمت بود و پیوسته در مقام رعیت‌ پروری و اصلاح امور و تفقد احوال ایشان بود ⬅️ و بعد از مدتی که حال میان پادشاه و وزیر بر این منوال گذشت، شبی از شبها بعد از آن که مردم همگی به خواب رفته بودند پادشاه با وزیر گفت که: بیا سوار شویم و در این شهر بگردیم و ببینیم که احوال مردم چون است و مشاهده نماییم آثار باران هایی را که در این ایام بر ایشان باریده است وزیر گفت: بلی؛ بسیار نیک است و هر دو سوار شدند و در نواحی شهر می‌گشتند 💠 @sadeghin_ir ⚪️ ادامه دارد ⚪️