💠 فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه 📓 « سفینة الصادقین ص۱۸۲ » 🔘 « گذر به کوی حقیقت » ⏪ صفحه ( ۱ ) ☑️ تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد ⬅️ ...شبی در عالم رؤیا دیدم در مهمان‌ خانه‌ ای نشسته‌ ام و شخص رشیدی که نامش مهدی و در لباس سربازان است همراه فرد دیگری بر سر میزی نشسته و مشغول خوردن عرق می‌ باشند و بنده آنها را تماشا می‌ کنم در این حال، آن سرباز استکانی از عرق برداشته، نصف آن را نوشید و بقیه را روی میز گذاشت بنده با خود گفتم: نشستن در مجلس کسانی که مشغول عمل حرامی هستند حرام است لذا برای اینکه در مجلس معصیت نباشم از جای خود برخاسته، ولی بی‌ اختیار باقی‌ مانده‌ ی عرق را سر کشیدم و از مهمان‌ خانه خارج شدم جالب توجه است که نصف استکان عرق را سر کشیدم و در عین حال برای اینکه داخل معصیت نشوم از مجلس آنها بیرون رفتم ⬅️ روز بعد از آقای انصاری پرسیدم: اگر کسی چنین خوابی ببیند چه‌ طور است؟ ایشان فرمود: اگر در راه سلوک باشد برای او خیلی خوب است، ولی اگر از افراد عادی باشد نه یعنی نوشیدن عرق در خواب برای افرادی که در راه سلوک هستند حکایت از حال فوق العاده‌ای می‌ کند که به آنها دست خواهد داد ⬅️ اینکه عرفا و شعرا نیز در لسان خود کلماتی از قبیل شراب و می و میکده و امثال آن به کار می‌ برند بی‌ جهت نیست؛ زیرا هر معنایی را که آنان بخواهند در عالم صورت بیاورند باید لفظی مناسب با اثر آن در نظر بگیرند مثلا حال فوق العاده‌ ای که در اثر چشیدن شمه‌ای از محبت امیر المؤمنین «علیه السلام» حاصل می‌شود که نتیجتا حالت بی‌خودی به انسان دست خواهد داد، چنانچه بخواهند آن را در عالم صورت نشان دهند هیچ چیز مناسب‌ تر از حالی نیست که در اثر خوردن عرق و شراب به انسان عارض می‌شود حافظ - علیه الرحمه - می‌ گوید: شراب تلخ می‌ خواهم که مرد افکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش شراب تلخ همان عرق است یعنی چنان اثری داشته باشد که مردان قوی را از جای بر کند کما اینکه سرکشیدن نصف استکان عرق در خواب نیز در واقع صورت حالی بود که روز بعد در مسجد جامع برایم پیدا شد ⬅️ آن روز شعری را از حافظ دیدم که می‌ گوید: 💠 تو کز سرای طبیعت نمی‌ روی بیرون کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد؟ این شعر تاثیر عجیبی در من گذاشت به طوری که مرا دگرگون ساخت پیوسته آن را زمزمه کرده با خود می‌ گفتم: من که در طبیعت هستم کجا می‌ توانم به حقیقت برسم؟ عصر همان روز نیز حال وثوق عجیبی نسبت به رحمت خداوند متعال پیدا کرده بودم و چنان رحمت و رحمانیت و رافت حق تعالی در من طلوع کرده بود که به آقای نجابت می‌ گفتم: البته خداوند به آنچه فرموده عمل خواهد کرد، اما کجا با این رحمت واسعه راضی می‌ شود کسی را به جهنم ببرد؟! حال انقلابی به من دست داده بود که شبیه همان عرض حالی است که در دعای کمیل آمده: ⬅️ «فبالیقین اقطع لولا ما حکمت به من تعذیب جاحدیک و قضیت به من اخلاد معاندیک لجعلت النار کلها بردا و سلاما و ما کانت لاحد فیها مقرا و لا مقاما.» این حال ادامه داشت تا اینکه برای شرکت در نماز جماعت آقای انصاری به مسجد جامع همدان رفتم ایشان بر پشت بام آنجا نماز می‌ خواندند اذان مسجد جامع را نوعا کمی دیرتر از مغرب می‌ گفتند، به طوری که ما در رکعت آخر نماز مغرب بودیم که اذان می‌گفتند اتفاقا مؤذن در آن شب که شب جمعه بود اذان را با صدای بسیار دلربایی گفت صدای خوب تاثیر عجیبی در انسان دارد ⬅️ آقای انصاری می‌ فرمود: گاهی صدای خوب در یک لمحه انسان را از جا کنده و از طبیعت به ملکوت می‌ رساند من این مطلب را در آن شب بالعیان دیدم البته شکی نیست که آمادگی هم می‌ خواهد و آن شب من کاملا آماده بودم 💠 @sadeghin_ir ⚪️ ادامه دارد ⚪️