🔳 « اشعار آقای سازگار و روضه »
⏪ « آقای موحدی و هاشمی »
⬅️
کاروان باز آمد از شام بلا
تا سر راه حجاز و کربلا
ساربان گفتا به زینالعابدین
کای امام و پیشوای ساجدین
این طریق کربلا و این حجاز
حکم فرما رو کجا آریم باز
گفت مولا:
حکم، حکم زینب است
آن که روز باطل از نطقش، شب است
هر کجا این کاروان رو می نهد
عمّه ی سادات فرمان می دهد
ساربان مبهوت از آن قدر و جلال
راه خود را کرد از زینب، سؤال
گفت زینب:
جان من در کربلاست
جان من، جانان من در کربلاست
کربلا، باغ گل یاس من است
لاله ی آن، دست عبّاس من است
کربلا، «بیت الله» عشق و وفاست
خیمه گاهش مروه، گودالش صفاست
لاله های پرپر من کربلاست
اصغر من، اکبر من کربلاست
کاروان آهنگ رفتن ساز کرد
کربلا آغوش خود را باز کرد
کای گرامی آل «ختمالمرسلین»
«
فَادْخلوها بِسلامٍ آمِنین»
وای بر من! از دل بیتابتان
تشنه بودید و ندادم آبتان
آب می زد موج و من افروختم
از تلظّی های اصغر سوختم
💠 فهرست مداحی های ماه محرم
💠
@sadeghin_ir