° 🔘 « متن اشعار » قرائت شدهٔ دیوان وفایی ⬅️ توسط آقای موحدی 💠 در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السّلام ⬅️ ز ماه چهره ساقیا، برافکن این نقاب را به ماهتاب سیر ده هماره آفتاب را برآفتاب می‌نگر، ستاره سان حُباب را بریز هان بیار هی به رنگ آتش آب را به یاد لعل آن صنم سبیل کن شراب را ▫️اَلا اگر، می ام دهی بده ز خُّمِ احمدی نه خُّمِ کیقباد و جم، بده می محمّدی که مستِ مست سازدم، چه مست مست سرمدی رهانَدم ز هستی و کشاندم به بیخودی که تا به چشم حق کنم نظاره بوتراب را ▫️ابوتراب و بوالحسن اَلا منش ندا کنم ز تهمت نُصیری اش به این و آن رها کنم علی علی جدا کنم، ‌خدا خدا جدا کنم به خود ببندم احولی که او ز خود رضا کنم به هر چه رأی او بُوَد ادا کنم خطاب را ▫️علی که در تقدّمش نه ریب هست و نه شکی علی که از خدا، کمی نباشدش جز اندکی علی که جان مصطفی و جان او بود یکی خدا، به تارکش نهاده افسر تبارکی اَلا به شأن او ببین تو مصحف و کتاب را ▫️امیر بود، در ازل دوباره در غدیر شد مُبلّغ امیری اش رسول بی نظیر شد به انس و جنّ امیر شد به مصطفی ظهیر شد همین نه بس ظهیر شد، دبیر شد، وزیر شد مُشار شد، مُشیر شد، حضور را غیاب را ▫️هماره گفت مصطفی علی بُوَد حسام من به شرع من، وصی من، به جای من امام من امیر من، نصیر من، ظهیر من، قوام من حلال او حلال من، حرام او حرام من دگر چه جای دم زدن، ‌ثعالب و کلاب را ▫️مقام اگر فرابری ز رتبه پیمبری به عصمت از ملک اگر هزار بار بگذری هزار حج و عمره و جهاد اگر بیاوری نشان چو نیستت به دل ز مُهر مِهر حیدری چو کرم پیله می تنی به دورخود لعاب را ▫️شهی که مدح او همی پیمبر و خدا کند چسان تَواندش کسی که مدح یا ثنا کند مگر که عشق شمه‌ای ز وصف او ادا کند ولی چه سان ادا کند که عقل از او ابا کند به کور، کی بیان توان نمودن آفتاب را ▫️نه فخر اوست خوانم ار حدیث باب خیبرش نه مدح اوست گویم ار ز قتل عمرو کافرش نه وصف او مقاومت به صد هزار لشگرش اراده گر نماید او به یک اشاره قنبرش به گردنِ فلک نهد، ز کهکشان طناب را ▫️علی بود جمیل حق علی بود جمال حق مقیل حق مقال حق، مثیل حق مثال حق دلیل حق سبیل حق بدیل حق کمال حق علی بود جلیل حق، علی بود جلال حق که ذات لایزالِ حق ستوده آن جناب را ▫️احاطه کرد علم او به ماسوی، سوا سوا که هست علم و قدرتش ز علم و قدرت خدا چه گویمت ز علم او، اَلا شنیده‌ای اَلا شبی که رفت مصطفی، به فوق عرش مرتضی بیان نمود بهر او، ایاب را ذهاب را ▫️اگر که قهرمان او به قهر و کین عَلَم زند اگر که ذولفقار او به خون خصم دم زند قضا، فنای این جهان در آن زمان رقم زند به قهقرا، عدوی او به نیستی قدم زند گر او، سبک کند عنان، گران کند رکاب را ▫️تو ای علی مرتضی، که مظهر خداستی به کوفه رفته‌ای به خواب وخود کجا رواستی که زینب تو روبرو به زاده‌ی زناستی به گوش خویش بشنو و ببین چه ماجراستی چو او کند سئوال را و این دهد جواب را ▫️به شهر شام خویش را، دمی ز مرحمت رسان به دختران بیکست ببین تطاول خسان رها نما، تو بیکسان ز قید و بند ناکسان ز پاره‌ی دل کسان و اشک چشم بیکسان به مجلس یزید بین، شراب را، کباب را ▫️به دختران خود نگر، که ایستاده صف به صف ز شامیان نظاره گر نظاره کن ز هر طرف یزید شوم با دو صد نشاط و شادی و شعف سر حسین و جام می، نی و رباب و چنگ دف به بزمی این چنین ببین سکینه و رباب را ▫️شها بیا، امیری یزید، بی تمیز بین به پُشت پرده دختران او همه عزیز بین گشاده موی دخترانِ خویش چون کنیز بین نگنجد ار، به غیرتت بیا و این دو چیز بین به طشت زر، سرحسین و ساغر شراب را 💠 @sadeghin_ir