🔷 مرگ و تحولات علمی و فرهنگی. ✅ بسیاری از تحولات اجتماعی و فرهنگی نتیجه‌ی مرگ افرادی است که عمیقاً خواهان حفظ وضعیّت موجود بودند. برای نمونه، رشد و دگرگونی‌های اجتماعی در اموری از قبیل جنسیت و تساوی اساسی حقوقی نژادها و جنسیّت‌ها در ایالات متحده، وقتی رخ داد که نسل قبلی با تعصّبات و عقایدشان مردند. در بین سال‌های 1927 تا 1998 درصدِ آمریکائی‌های سفیدپوستی که به سؤال «آیا فکر می‌کنید باید قانونی بر علیه ازدواج بین سفید‌پوستان و سیاه‌پوستان وجود داشته باشد؟» جواب آری داده بودند، به میزان دو سوم نسبت به چند دهه قبل کاهش یافت. یعنی از 39 درصد به 13 درصد رسید. توماس کوهن (1922- 1996) معتقد است که تقریبا 40 درصد این کاهش آماری را می‌توان با مرگ نسل‌های قبلی در دوره‌ی زمانی یادشده توجیه کرد. یعنی مرگ آن‌ها سبب شده است این دگرگونی فرهنگی ایجاد شود. ✅ او در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی این دیدگاه را طرح می‌کند که بسیاری از نظریه‌های علمی با مرگِ صاحبان‌شان امکان ارزیابی، نقد و کنار گذاشته‌شدن پیدا می‌کنند. از نگاه او مرگ صاحبان نظریه‌های مسلّط علمی سبب می‌شود تا دیدگاه آنان با تردیدها و تشکیک‌های عمیقی روبرو شده و خدشه‌پذیر نشان داده شوند. او در این کتاب یادآور می‌شود که طرح‌ها و نظریه‌های علمی به دلیل حقیقی بودن‌شان پذیرفته نمی‌شوند، بلکه وقتی از آن‌ها استقبال می‌شود که حامیان طرح‌های قبلی و تئوری‌های مسلّط پیشین، می‌میرند. مرگ صاحبانِ نظریه‌های مسلّط این کارکرد اجتماعی را دارد که نظریه‌های جدید شانس پذیرفته شدن را خواهند یافت. از این نظر یکی از مهم‌ترین کارکردهای مرگ را باید تحول فرهنگی و انقلاب علمی دانست. ✅ وقتی نسلی از صاحبان اندیشه با باورهای غالب‌شان از بین می‌روند، این فرصت پیش می‌آید که نسل نو با باورهای متفاوتِ خود ساختار اجتماع را آن‌گونه که می‌پسندد پایه ریزی کند و ساده و کم‌هزینه‌تر به نقد اندیشه‌های درگذشته‌گان بپردازد. مهراب صادق‌نیا ۱۳۹۹/۱۰/۱۴ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab