سفیران فاطمیه
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۱۴ ‌‌*┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄* یک باربچه هارفته بودندبه سراغ انباری
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ قسمت۱۵ ‌‌*┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄* برای اینکه ازاحمدآقابگویم بایداستادگران قدرایشان رابهتربشناسیم✅گاهی که احمدآقادرمحضراوشاگردی کردومطیع کامل فرمایشات ایشان بود.آیت الله حاج میرزا عبدالکریم حق شناس تهرانی درسال۱۲۹۸ شمسی درخانواده ی متدین درتهران متولدشدند.نام اوکریم ونام خانوادگی ایشان صفاکیش بود.پدرشان درفرمانداری آن روزتهران صاحب منصب بودوبه همین جهت به"علی خان"شهرت داشت.اوسه فرزند👦به نام های ولی,کریم,رحیم داشت.منزل پدری ایشان درخیابان ایران قرارداشت که جزء محلات مهم تهران حساب می شد.پدر درایامی که فرزندانش کوچک بودندازدنیارفت😥مادرشان هم تازمانی که ایشان به سن پانزده سالگی رسیددرقیدحیات بود.ایشان از مادربزرگوارشان به نیکی یادمی کرند.می فرمودند:مادرم سوادنوشتن وخواندن نداشت❌امابه خوبی قرآن ومفاتیح رامی خواند! وحتی آیات مبارکه ی قرآن رادرمیان کلمات دیگرتشخیص می داد❗️اواین فهم وشناخت رابه خوابی که ازامام علی (علیه السلام)دیده بود,مربوط می دانست.درآن رویا😴ایشان دوقرص نان ازحضرت می گیرد.یکی ازآن هاراشیطان😈 می رباید,امااوموفق می شودکه دیگری راحفظ کرده وبخورد😋بعدازاینکه صبح ازخواب برخاسته بودمی توانست آیات قرآن رابشناسدوبخواند!باوفات مادر,دایی بزرگ حاج میرزاعلی پیش قدم شده وگفته بود:《ازمیان بچه ها,کریم به منزل مابیایداوفرزندماباشد.》بدین ترتیب دوسه سالی درمنزل دایی به سربردند.دراین دوره به دبیرستان 🏦دارالفنون رفتند.حاج دایی می خواست ایشان بعدازدوره ی درس به بازاربرودوبه کسب وکاربپردازد.رسم روزگارهمین بود,دارالفنون هم دانشگاه وهم ادارات دولتی رانویدمی داد.راهی که برادران ایشان رفتند,دروزارت خارجه به مقامات رسیدند.اماتقدیرخدای کریم چیزدیگری بود.ایشان دراواخردوره ی دبیرستان به چیزدیگری دلبسته 💞شد.ایشان به درک محضرعالم عامل,شیخ محمدحسین زاهد,موفق می شوند.شیخ زاهد(رحمه الله علیها)تحصیلات زیادی نداشت.اماآنچه راکه خوانده بودبه خوبی عمل می کرد👌بسیارواراسته وازدنیاگذشته وزاهدبود.ایشان شاگردان بسیاری داشت که بعضی ازآنهابعدهابه مقامات عالی رسیدند.باراهنمایی استادازخانه ی دایی خارج شده ودریکی ازحجره های مسجد🕌جامع تهران ساکن می شوند.ایشان دردوره ی دارالفنون به ریاضیات جدیدوزبان فرانسه به خوبی مسلط می شوند.برای همین حسابداریکی ازبازاریان شدندوبه اوگفتند:من حقوق بسیارکمتری می گیرم به شرط آنکه موقع نمازاول وقت بتونم به مسجدبروم وعصرهادرس هایم📚 رابخوانم✅ایشان سال هادردرس استادشیخ محمدحسین زاهدی رفتندوازمحضرایشان استفاده کردند.بعدازمدتی به دنبال استادبالاتربودند.تااینکه آیت الله سیدعلی حائری(رحمه الله علیها)معروف به مفسررامی یابد.می فرمودند: شب 🌃قبل ازاینکه مابه محضرایشان برسیم درعالم رویا😴سیدبزرگواررابه من نشان دادندکه برمنبری نشسته بود,وگفتند:اوبایدتربیت شمارابرعهده بگیرد.فرداوقتی به محضرآیت الله مفسررسیدیم,همان بودکه دیشب دیده بودم😳 حاج آقای حق شناس چندین بارمی فرمودند:《دراویل دوران درس وتحصیل,به ناراحتی سینه دچارشده بودم,حتی گاه ازسینه ام خون می آمد😔سل,مرض خطرناک آن دوران بود.وبیماری🤕 من احتمال سل داشت.دکتروداروهم تاثیرنمی کرد.یک روزتمام پس اندازخود💶راکه ازکاربرایم باقی مانده بودصدقه دادم.شب هنگام درعالم رویاحضرت ولی عصر(ارواحناه فداه) رازیارت کردم,وبه ایشان متوسل شدم🙏ایشان دست مبارک رابرسینه ام کشیدوفرمودند:این مریضی چیزی نیست.مهم مرض های اخلاقی آدم است💯,واشاره به قلب 💖فرمودند.خلاصه مریضی برطرف شد.جریان سربازی پیش می آید.ایشان بایستی به سربازی می رفتند.واین چیزی نبودکه درروزگاررضاخان کسی به آن رضایت دهد❌به همین جهت باکمک بعضی ازآشنایان,شناسنامه راتغییرمی دهند,وکریم به عبدالکریم وصفاکیش به حق شناس تبدیل می شود.سن هم ده,دوازده سال یاحتی بیشترافزایش می یابد.لذاتولدایشان درشناسنامه۱۲۸۵شمسی است. ─═ई ✨🔮✨ई═─ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ✨📿✨📿✨📿✨📿✨