دخترم با تو سخـن می‌گويم گوش کن! با تو سخـن می‌گویم زندگي در، نگهم گلــــزاريست ‏ و تو با قامت چون نيــلوفر شاخه ي پر گــ🌱ــل اين گلزارے من به چشمان تو يک خرمن گــ🌸ــل مے‌بینم گل گیسو، گل لب‌ها، گل لبخند شباب گل عفت ، گل صدرنگ اميــ✨ــد ‏ گلــ فرداي بزرگ گلــ فرداي سپيد من به چشمان تو گلــــهای فراوان دیدم مےخرامی و تو را مےنگرم... چشم تو آينه ي روشن فــ💡ــرداي من است ‏ تو همان خُرد نهالی که چنین بالیدے🌱 راست چون شاخه‌ے سرسبــ🌱ــز و برومند شدے... هم‌چو پرغنچه درختی همه لبخند شدی ديده بگشا و در انديشه گل چينان باش همه گلــ🥀ــچين گل امروزند... همه هســ🌎ــتے سوزند... ‏ کس به فرداي گل باغ نمےانديشد... ‏ آن‌که گرد همه گلـ ــها به هوس مےچرخد بلبل عاشــ❣ــق نيست ‏ بلکه گل‌چين سيه کرداريست🥀 ‏ که سراسيمه دود در پے گلـــہای لطيف ‏ تا يکي لحظه به چنگ آرد و ريزد بر خاک دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک تو گل شادابے به ره باد مرو غافل از بــــاغ مشو... اي گل صد پــ🌹ــر من! با تو در پرده سخن می‌گویــم: ‏ گل چو پژمرده شود جاي ندارد در بــاغ گل پژمرده نخندد بر شــ🥀ــــاخ... کس نگيرد زگل مُرده ســ🥀ــراغ دخترم با تو سخن مےگويم... گوش کن با تو سخن مےگویم... عشــ❣ــق دیدار تو بر گردن من زنجیریست و تو چون قطعه ی الماس درشــ💎ــتی کمیاب گردن آویز براین زنجیرے تا نگهبان تو باشم زحرامے در شــــب... خواب بر دیده من هست حرام برخود از رنج بپیچم همه روز دیده از خواب بپوشم همه شام دخترم ، گوهــر من! تو که تک گوهـــ💎ــر دنیــــای منے دل به لبخند "حرامے" مســ❌ــپار "دزد" را "دوست" مخوان چشم امید بر ابلیس مدار دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند همه گوهر شکنند ‏ "ديو" کے ارزش گوهــ💎ـــر داند؟ ‏ نه خردمند بود، آن‌که اهریمن را، از سر جهــــل، سلیمان خواند دخترم! ای همه هستی من! تو چراغی، تو چراغ همه شبــــهای منے دخترم گوهــر من تو که تک گوهـــر دنياي منے تو یکے گوهر تابنده بے مانندے خويش را خار مبين ‏ ای سراپا المــ💎ــاس از حرامی بهراس ‏ قيمت خود مشکن ‏ قدر خود را بشناس قدر خود را بشناس ❣@saheleroman