🌼🌾🌼🌾🌼🌾 🌾🌼🌾🌼🌾 🌼🌾🌼🌾 🌾🌼🌾 🌼🌾 🌾 اما اصل قصه ی این روزهای من؛ یکشنبه آمده بودند برای خواستگاری من! در ذهنم همیشه این بوده که خواهان باید برای طلب خواسته اش کمی تلاش کند. به راحتی آنچه را که می خواهد در مشت خودش نبیند. ده ها بار دست مشت کند و باز کند، بخواهد و نیابد، بیاید و برود، سری کج کند در طلب؛ تا شاید کمی رو ببیند از آن که طالبش بوده. وقتی که رسید می شود گفت که واصل شده است. من این را برای جنس خودم یک شأنیت می دانم. بگذریم!... مخاطب نوشته ام را عوض می کنم و از مجهول می برم سمت معلوم... 📚بریده‌ای از رمان شیرین(...) 🏝ساحِلِ‌رُمان https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c