یادمه یه روز یکی از معلمها که یه هفته نمیتونست سر کلاس بیاد،
کل دانشآموزاش رو از کلاسهای مختلف جمع کرد توی حیاط مدرسه😶
معاونمون رو کنارش آورد و گفت:
_این چند وقتی که من نیستم، معاونتون معلم 👨🏫 شمان!
🌀 بعد از رفتن معلم،
خیلی راهها برای پیچوندن معلم جدید به ذهن بچه ها رسید که مسخره ترینش😐 این بود:
_معلممون، میخواسته اعلام کنه من خیلی معاونتون رو دوست دارم😳😆
فکر کن!
به سختی ما رو جمع کنن،،
تو اوج گرما تو حیاط نگه دارن،
تا اعلام کنند همدیگه رو دوست دارن!😑
(برای سلولهای خاکستری کسانی که این راهحل رو دادند، عمیقا متاسفم😐💔)
#یه_حرف_مهم
#جشن_مجازی_روی_دست_آسمان
════╗
📚
@saheleroman📚
╚════