یازده نکته از دعای عهد 2 7. علاقه رو به رشد علاقه ی رو به رشد، یعنی چه؟ می گوید: «عَهْداً» بعد از عهداً می گوید «وَ عَقْداً» بعد از عقداً می گوید «وَ بَیعَةً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسی اش را می بینید. عهد یعنی تعهد، در دعای عهد می گوییم: ای امام زمان سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد می کنم. تعهد می کنم یعنی قرار می گذارم بین خودم و خدا، بعد می گوید: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره. ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. می گوید: «وَ بَیعَةً»، تسلیم است. یعنی باز هم پررنگش می کند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدی، «عقداً» عقد با امام زمان، «وَ بَیعَةً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید. 8. علاقه افتخارآمیز چقدر خوب است این تابلو شود. علاقه حتمی، می گوید: «فِی رَقَبَتِی» یعنی به گردن من، «رَقَبَ» یعنی گردن. ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. می گوید: نه، علاقه افتخار آمیز. 9. علاقه همراه با همه مراحل در دعای عهد می گوید: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم. آخر گاهی وقت ها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی می گوید: همسفر باشم، می گوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا. گاهی یک کسی می گوید: عقب من بیا، پولت نمی دهم اما می خواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم. یعنی از یک جهت یک جایی پررنگ است، یک جایی کمرنگ است. دعا می گوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیاعِهِ»، شیعه یعنی دنباله رو یعنی من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع می کنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد می کنم. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمی دهیم که کسی جسارت کند. غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم می کنیم. اینکه می گویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصب ها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش می کنم. به خاطر همشهری گری تعصب می کنم. در انتخابات می گویم چون این همشهری من است. فامیل من است. همسایه من است. این تعصب ها بد است. اما اگر فهمیدی یک چیزی حق است، دیگر، باقی ها باطل است. آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی. انحصار طلبی در حق خوب است. اولین انحصار طلب، خود خداست. چون می گوید: «لا اله» هیچکس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقی ها را دور بریز. 10. علاقه عاشقانه در دعا می گویی: «طَائِعاً غَیرَ مُکْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من که در دعای عهد با تو سلام می کنم، از روی عشق زیارت می کنم نه روی اکراه! 11. علاقه و عمل در خط رضایت او «عَلَی طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک » یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. هر استقامتی مهم نیست. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/۳۰) استقامت براساس الله باشد. این مهم است. «کَما أُمِرْت » (هود/۱۱۲) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یک دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر کسی یک سلیقه ای داشت و روی سلیقه اش هم استقامت کرد، این استقامت نیست، یک دندگی است. استقامتی ارزش دارد «کَما أُمِرْت »، که طبق مأموریت باشد. استقامتی ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولی خدا باشد: «عَلَی طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک ». 🍀کانال انس با 🆔 @sahife2