🌺 دعای چهل و ششم، نسخه‌ی میان‌بر برای سالک 📋 " نسخه‌ی دعای چهل و ششم، نسخه‌ی میان‌بر برای عبور است و شما را از تمام موانع عبور می‌دهد. این میدان پر از مین است و اصلاً جناب‌عالی نمی‌توانی درک کنی که میدان مین یعنی چه! باید درک کنی و ببینی تا بدانی که میدان مین چیست و کسانی که رفته‌اند، چه کسانی بوده‌اند. تصور کنید که زمین مین‌گذاری شده است و محل مین‌ها هم مشخص نیست. شما برای عبور از میدان مین دو راه دارید. راه اول همین کار‌هایی است که بچه‌های تخریب انجام می‌دهند. آنها آموزش دیده‌اند و شروع به آزمایش زمین و پیدا کردن مین‌ها و خارج ساختن آنها از زمین و انجام عملیات خنثی‌سازی می‌کنند. اگر کسی که در حال عبور از این میدان است، انواع مین‌ها را بشناسد و آموزش دیده باشد و با دقت عبور کند، شاید بتواند یک معبر به اندازه‌ی یک نفر ایجاد کند. راه دوم این است که سوار پرنده‌ای شود و از بالای میدان مین پرواز کند تا به مین‌ها برخورد نکند. اینکه من و شما بخواهیم یک‌به‌یک با رذائل اخلاقی مواجه شویم، از قبیل راه اول است. حسد و عصبانیت و نگاه نامناسب و ... مواجه ‌شویم، اینها همان مین‌هایی است که باید از قبل شناسایی و آموزش لازم برای آن دیده شده باشد. این راه، سخت است و مجاهدت می‌خواهد؛ زیرا مین‌های این میدان نه‌تنها برای نفس ما ترسناک نیست؛ بلکه حتی مورد علاقه‌ی نفس هم هست. نفس میّاله به لعب و لهو می‌خواهد از میان این جاذبه‌ها و کشش‌ها با سلامتی عبور کند که این داستان‌ها دارد و نقشه و همراه و استاد می‌خواهد. اگر استاد شما خردمند باشد و قبلاً این راه را رفته باشد، تا حد زیادی می‌تواند کمک‌کننده باشد. بی‌استادی مانند آن است که بخواهید با چشم نابینا، اما با سیصد عصا از یک مسیر عبور کنید! استاد شبیه چشم بینا است که در گذشتن از مسیر‌های پرخطر کمک‌کننده است. خوش به حال کسانی که بتوانند در زمان نزدیک و در متن این مجاهدت، به مدل پروازی برسند و از فراسوی میدان مین پرواز کنند. دعای چهل و ششم، راه دوم است؛ یعنی به شما ارتفاع می‌دهد و شما را به ساحت قدس ربوبی متصل می‌کند. اگر شما به لطف الهی به این منزل رسیدی، در نقطه‌ی بالایی قرار می‌گیری که دیگر این مین‌ها به پای شما نمی‌رسد و به سلامت عبور می‌کنی. چنانچه سطح رفاقت و بندگی ما در مورد حضرت حق ارتقا یابد، پرواز می‌کنیم. راه شهدای ما در ارتباط صمیمانه و نزدیک با حضرت حق، راه متفاوتی است و چنین است که راه صدساله را یک‌شبه رفتند. من چند شب قبل وصیت یکی از شهدای شانزده هفده ساله را می‌خواندم. یکی از آنها نوشته بود که حرم‌خانه‌ی دل چنان با نور و لطف ایمان الهی پر شده که می‌توانم بگویم: «و کلی بکلّک مشغول؛ همه وجودم مشغول همه وجود تو است». این سخن، انتهای سیر عرفا است. این شهدا چه کسانی بودند؟! این همان راهی است که مبتنی بر پرواز است و این دنیا و اجزائش آن‌قدر در چشم شخص کوچک می‌شود که به حالت صیانت می‌رسد و دیگر دست گناهان به او نمی‌رسد. یکی از این بچه‌ها نوشته بود که ابرقدرت، خدا است! به جایی رسیده است که می‌داند قدرتی غیر از حضرت حق در عالم وجود ندارد؛ ولی ما کلمه‌ی Super Power را به فارسی ترجمه کرده‌ایم و مدام استفاده می‌کنیم. اینها تربیت‌شده‌ی روح موحدی مانند امام هستند که می‌گفت آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. اینها همه تربیت‌شده‌ی زینب (سلام الله علیها) هستند که به یزید گفت تو خیلی کوچک‌تر از این حرف‌ها هستی و نمی‌توانی نام حسین (علیه السلام) را از این عالم محو کنی. این مشی توحیدی وقتی در روح مؤمنان منعکس می‌شود، همان راه دوم ایجاد می‌شود و دیگر دست بدی‌ها به انسان نمی‌رسد. این افراد در قیامت می‌گویند: «جُزْناها وَ هِیَ خامِدَةٌ؛ از آن [یعنی جهنم] گذشتیم، در حالی که خاموش بود». این سخن بیانگر سرعت سیر است و خوشا به شهدا که با این سرعت سیر کردند! در وصیت‌نامه‌ی حماسی یکی از شهدا آمده بود که من این مسیر را می‌روم تا ثابت کنم که اسلام چنین جوانانی دارد. شما قلم خود را در خون من بزنید و عزت ملت و شکوه ملت را با خون من بنویسید. " ◀️ حجه‌الاسلام ‌والمسلمین محمد جواد حفظه الله 👁کانال انس با 🆔 @sahife2