❇️ ای شهان! کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون ♦️مولانا از زبان خرگوش و با مدد گرفتن از حدیث منسوب به پیامبر اکرم (ص) می گوید: ای مردان راه حق ، ما دشمن بیرونی را از پای در آوردیم ولی کار به اینجا ختم نمی شود زیرا دشمنی بدتر از آن هنوز در درون ما زنده است و دائما در حال خلق دشمنان جدید برای ماست. این دشمن درونی همان نفس ماست که کشتن آن با این عقل جزوی امکان پذیر نیست. این شیر درون که همان نفس امّاره ماست مانند شیر قصه ما نیست که مغلوب خرگوشی خُرد شود. در داستان پادشاه و کنیزک آن طبیب الهی که زرگر را از پای در آورد هدفش فقط نابود کردن دشمن بیرونی نبود زیرا تا زمانی که دشمن درون زنده است دست به حیله گری و دشمن سازی می زند. کشتن خصم بیرونی تنها یکی از موانع رسیدن به حق را از سر راه بر می دارد اما کار را تمام نمی کند.در داستان اخیر نیز خرگوش که گاهی نمادی از عقل جزوی است تنها می تواند همان نقش طبیب الهی در داستان کنیزک را بازی کند و دشمن بیرونی را نابود کند اما نفس درون که خود دشمن آفرین است هنوز باقی است و تا نفس اماره باقی است جای اطمینان و شادی نیست. ❇️ دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست ♦️مولانا نفس را به دوزخ و دوزخ را به اژدها تشبیه کرده است. آتش نفس به قدری زیاد و سوزنده است که آب همه ی دریاها نیز آن را خاموش نمی کند. در آیه ی 24 سوره بقره آمده است :« بترسید از آتشی که هیزمش مردمان ( کافران) و سنگهایند.» در اینجا مولانا با استفاده از آیه مذکور می گوید : سنگها و کافران سنگ دل با زاری و خجالت وارد دوزخ می شوند ولی دوزخ با بلعیدن همه ی آنها هنوز گرسنه است . خداوند خطاب به دوزخ می گوید : سیر شدی؟ و دوزخ با خونسردی می گوید : نه هنوز! . با این که دوزخ عالمی را بلعیده است هنوز معده اش پر نشده و باز بیشتر می طلبد. ایجاست که مولانا برای بیان تعجب می گوید: اینت ( این تو را) آتش ، اینت تابش، اینت سوز.یعنی چه آتشی! چه تابشی! چه سوزی!. این لقمه نمودن عالم و طلب بیش از آن نیز از آیه 30 سوره ق گرفته شده است: « روزی که به جهنم گوییم: سیر شدی؟ در جواب گوید: آیا بیشتر از این هست؟! » ❇️ حق قدم بر وی نهد از لامکان ♦️به نظر می آید این ابیات از حدیثی برداشت شده است که می گوید : « به دوزخ گفته می شود: آیا سیر شدی؟ و دوزخ می گوید: آیا بیشتر هست؟ سپس پروردگار تبارک و تعالی قدم خود را بر او می گذارد ، و دوزخ می گوید : بس است بس است.» البته منظور از قدم حق می تواند اراده ی خداوند باشد. مولانا که نفس را جزئی از دوزخ می داند معتقد است خاموش کردن آتش نفس نیز به مانند خاموش کردن آتش دوزخ تنها از عهده خداوند بر می آید و به اصطلاح « غیر حق، خود کی کمان او کشد؟» یعنی غیر حق چه کسی می تواند تیر در کمان بگذارد و با او مقابله کند. در واقع هر کسی که با نفس به جهاد برخیزد تنها مجرای فعل حق قرار گرفته است. ❇️ در کمان ننهند الّا تیرِ راست ♦️تیر راست از کمان رها می شود و به سوی هدف رهسپار می شود اما تیر های نفس کج ( باژگون) هستند و به سوی تیر انداز باز می گردند. پس اگر می خواهی از کمان نفس برهی و آزاد شوی باید راست یعنی مستقیم و پایدار باشی. ❇️ چون که واگشتم ز پیکار برون ♦️مولانا در این جا به حدیث جهاد اکبر که مبارزه با خصم درون را مهمتر و سخت تر از مقابله با دشمن بیرونی می شمرد باز می گردد و جهاد با نفس را کار دشواری مانند برکندن کوه قاف با سر سوزن می داند که تنها با قوّت و توفیق الهی امکان پذیر است. در واقع هر شیر مردی می تواند در جنگ بیرونی صف دشمنان را در هم بشکند اما شیر واقعی کسی است که خود، یعنی نفس خود را که دائما در حال خلق دشمن است بشکند. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2