📜بدانكه انسان را حوائج بسيار است، و خداى عزوجل غنى و بى‏نياز است از هر شى‏ء، و انسان را به همان حاجت است، بلى مراتب احتياج مختلف است بلكه توان گفت به يك چيزى كه شدت حاجت است ساير اشياء در نظر او محو است مثلا اگر صداع شديد عارض شود بر انسان گرسنه و تشنه آن جوع و عطش در نظر او محو است و هميشه طالب خلاصى از صداع است اين است كه حق تعالى به موسى مى‏فرمايد كه: هوا در پيش نظر سيد الشهداء مثل دود بود از شدت تشنگى و وصف گرسنگى آن حضرت را نمى‏كند با اينكه آن جناب گرسنه هم بود خلاصه عمده ابتلاى انسان به شكم و فرج او هست اگر ملاحظه كند و به آنچه مامور است عمل نمايد ملائكه خدمه‏ى او خواهند شد و به مراتب به ملائكه‏ى خدا تفوق خواهد به هم رسانيد، چه انسان كامل بهشتى ملائكه خدمت او كنند نه عكس. الحاصل يكى از اعظم امور كه انسان را به او حاجت است رزقست و اين رزق را هم خود بايد تحصيل كند زيرا كه عاده الله جارى بر اين شده، بلى خدا او را اعانت نمايد در تحصيل و گاه هم باشد كه رزق متعارف از آسمان نازل ننمايد، چنانكه موسى بن عمران (ع) در جمله‏ى از عمر خود اين قدر گياه زمين خورده بودند كه سبزى علف از شكم مباركش پيدا بود عرض حال به جناب ذى الجلال نمودندا رسيد من عالمم به گرسنگى تو. عرض نمود طعام ده تا سير شوم جواب رسيد تا اراده نمايم بلكه بعض انبياء سلام الله عليهم مامور بودند كه خيال قلبى هم ننمايد چنانكه بعضى اين نحو خيال را در امور نمودند، خطاب از روى عتاب رسيد كه اگر بعد از اين اين مطلب در قلب شما خطور نموده خواهم لباس نبوت را از اندام تو خلع نمود و تو را در آتش خواهم انداخت حمد خدا را كه ماها مامور به سئواليم و بر خلجان ما هم عتاب و عقاب نيست بلكه خداى عزوجل بدون زحمت و سبب رزق مى‏دهد بلى انسان اگر از ما سواى او قطع نظر نمايد خواهد بى‏تكلف بر آن رسيد چنانكه فقير در نجف اشرف كرارا و مرارا از اسباب غيبيه براى خود ملاحظه‏ى رزق نمودم. اى كريمى كه از خزانه‏ى غيب گبر و ترسا وظيفه خور دارى مناسب مقام تمثيل به دو حكايت است. 1️⃣اول: اينكه نقل نمود يكى از فضلا كه به قول او اعتمادى بود كه از اولاد سلطان العلماء شخصى در نجف اشرف مشغول به تحصيل علم بود و او مبتلا گرديد به فقر و فاقه تا آنكه از نجف اشرف عزم اصفهان نمود چون به مشهد كاظمين عليهماالسلام رسيد چند روزى توقف نمود روزى از براى تطهير ثياب روانه شط شد در نزديك شط خرمن گندمى در آن مكان بود ساعتى درنگ نمود ديد ملخى مى‏آيد و گندم برمى‏دارد و مكرر ملاحظه نمود تا آنكه با خود گفت ملخ را بنابر ذخيره نيست و هر چه به دست او آيد مى‏خورد چون مرتبه‏ى ديگر آمد و گندم برداشت سيد نيز در عقب او رفت ملاحظه نمود كه در مكانى فرود آمد گفت چون پيش رفتم ديدم وزغ كورى در سوراخى است و آن ملخ گندم داخل در دهن او مى‏كند. 2️⃣دوم: به خط مرحوم آخوند ملا محمد تقى (ره) در شرح صحيفه‏ ى فارسى او ديدم كه مرحوم شيخ روزى از بزرگى و جلالت شان آباء خود صحبت مى‏فرمود و مى‏گفت كه: جدم شيخ شمس الدين عالم عابد زاهد باورع بود روزى در كمال فقر و فاقه اطفال او گرسنه و مطالبه‏ى نان از او مى‏نمودند فرمود به عيال خود كه اين اطفال را قدرى ساكت كن تا من مشغول به نماز شوم ما در اطفال را تسليت مى‏داد به اطفال مى‏گفت: من خمير نموده‏ام صبر كنيد تا خمير برسد و از براى شما نان بپزم اطفال براى تجربه بالاى آن خانه رفتند فرياد نمودند كه اى مادر بيا كه خمير بالا آمده است و زن را اعتقاد بر كذب آن بود چون برفت چنان ديد كه ديده بودند پس شيخ اين شعر را خواندند. من ملك بودم و فردوس برين جايم بود آدم آورد در اين دير خراب آبادم يعنى: اى خداى من به درستى كه تو امتحان و اختيار نموده‏ى ما را در روزيهاى ما به گمان بد، و در اجلهاى ما به طول آرزو تا اينكه طلب مى‏نمائيم ما روزيهاى خود را در نزد كسانى كه روزى داده شده است و طمع مى‏بريم ما آرزوى خود را در عمرهاى عمر داده شده‏گان. توضيح مقال: ذكر شد كه انسان محتاج صرف است و خود بايست در امور معاش خود بكوشد و در او قواى مختلفه قرار داده شده است پس امر انسان بيچاره به جائى رسد كه خالق خود را رازق خود نداند بلكه رازق اغنيا را داند و طمع دارد در آرزوها به مثابه‏ى كه اگر تمام عمر معمرين اهل عالم را اضافه به عمر او كنند وفاء در اوقات آرزوها نكند اين است مراد آن امام كه طمع داريم ما آرزوهاى خود را در عمرهاى عمر داده‏گان اگر انسان بخواهد انسان شود بايست در هر امرى از امور كه داخل شود و حاجت دارد خداى خود را معين و ناصر داند و غير را عدم صرف خصوص در امر رزق شاهد ذكر شد فتدبر. ✍️شرح محمد علی چهاردهی کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2