eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
📜بدانكه انسان را حوائج بسيار است، و خداى عزوجل غنى و بى‏نياز است از هر شى‏ء، و انسان را به همان حاجت است، بلى مراتب احتياج مختلف است بلكه توان گفت به يك چيزى كه شدت حاجت است ساير اشياء در نظر او محو است مثلا اگر صداع شديد عارض شود بر انسان گرسنه و تشنه آن جوع و عطش در نظر او محو است و هميشه طالب خلاصى از صداع است اين است كه حق تعالى به موسى مى‏فرمايد كه: هوا در پيش نظر سيد الشهداء مثل دود بود از شدت تشنگى و وصف گرسنگى آن حضرت را نمى‏كند با اينكه آن جناب گرسنه هم بود خلاصه عمده ابتلاى انسان به شكم و فرج او هست اگر ملاحظه كند و به آنچه مامور است عمل نمايد ملائكه خدمه‏ى او خواهند شد و به مراتب به ملائكه‏ى خدا تفوق خواهد به هم رسانيد، چه انسان كامل بهشتى ملائكه خدمت او كنند نه عكس. الحاصل يكى از اعظم امور كه انسان را به او حاجت است رزقست و اين رزق را هم خود بايد تحصيل كند زيرا كه عاده الله جارى بر اين شده، بلى خدا او را اعانت نمايد در تحصيل و گاه هم باشد كه رزق متعارف از آسمان نازل ننمايد، چنانكه موسى بن عمران (ع) در جمله‏ى از عمر خود اين قدر گياه زمين خورده بودند كه سبزى علف از شكم مباركش پيدا بود عرض حال به جناب ذى الجلال نمودندا رسيد من عالمم به گرسنگى تو. عرض نمود طعام ده تا سير شوم جواب رسيد تا اراده نمايم بلكه بعض انبياء سلام الله عليهم مامور بودند كه خيال قلبى هم ننمايد چنانكه بعضى اين نحو خيال را در امور نمودند، خطاب از روى عتاب رسيد كه اگر بعد از اين اين مطلب در قلب شما خطور نموده خواهم لباس نبوت را از اندام تو خلع نمود و تو را در آتش خواهم انداخت حمد خدا را كه ماها مامور به سئواليم و بر خلجان ما هم عتاب و عقاب نيست بلكه خداى عزوجل بدون زحمت و سبب رزق مى‏دهد بلى انسان اگر از ما سواى او قطع نظر نمايد خواهد بى‏تكلف بر آن رسيد چنانكه فقير در نجف اشرف كرارا و مرارا از اسباب غيبيه براى خود ملاحظه‏ى رزق نمودم. اى كريمى كه از خزانه‏ى غيب گبر و ترسا وظيفه خور دارى مناسب مقام تمثيل به دو حكايت است. 1️⃣اول: اينكه نقل نمود يكى از فضلا كه به قول او اعتمادى بود كه از اولاد سلطان العلماء شخصى در نجف اشرف مشغول به تحصيل علم بود و او مبتلا گرديد به فقر و فاقه تا آنكه از نجف اشرف عزم اصفهان نمود چون به مشهد كاظمين عليهماالسلام رسيد چند روزى توقف نمود روزى از براى تطهير ثياب روانه شط شد در نزديك شط خرمن گندمى در آن مكان بود ساعتى درنگ نمود ديد ملخى مى‏آيد و گندم برمى‏دارد و مكرر ملاحظه نمود تا آنكه با خود گفت ملخ را بنابر ذخيره نيست و هر چه به دست او آيد مى‏خورد چون مرتبه‏ى ديگر آمد و گندم برداشت سيد نيز در عقب او رفت ملاحظه نمود كه در مكانى فرود آمد گفت چون پيش رفتم ديدم وزغ كورى در سوراخى است و آن ملخ گندم داخل در دهن او مى‏كند. 2️⃣دوم: به خط مرحوم آخوند ملا محمد تقى (ره) در شرح صحيفه‏ ى فارسى او ديدم كه مرحوم شيخ روزى از بزرگى و جلالت شان آباء خود صحبت مى‏فرمود و مى‏گفت كه: جدم شيخ شمس الدين عالم عابد زاهد باورع بود روزى در كمال فقر و فاقه اطفال او گرسنه و مطالبه‏ى نان از او مى‏نمودند فرمود به عيال خود كه اين اطفال را قدرى ساكت كن تا من مشغول به نماز شوم ما در اطفال را تسليت مى‏داد به اطفال مى‏گفت: من خمير نموده‏ام صبر كنيد تا خمير برسد و از براى شما نان بپزم اطفال براى تجربه بالاى آن خانه رفتند فرياد نمودند كه اى مادر بيا كه خمير بالا آمده است و زن را اعتقاد بر كذب آن بود چون برفت چنان ديد كه ديده بودند پس شيخ اين شعر را خواندند. من ملك بودم و فردوس برين جايم بود آدم آورد در اين دير خراب آبادم يعنى: اى خداى من به درستى كه تو امتحان و اختيار نموده‏ى ما را در روزيهاى ما به گمان بد، و در اجلهاى ما به طول آرزو تا اينكه طلب مى‏نمائيم ما روزيهاى خود را در نزد كسانى كه روزى داده شده است و طمع مى‏بريم ما آرزوى خود را در عمرهاى عمر داده شده‏گان. توضيح مقال: ذكر شد كه انسان محتاج صرف است و خود بايست در امور معاش خود بكوشد و در او قواى مختلفه قرار داده شده است پس امر انسان بيچاره به جائى رسد كه خالق خود را رازق خود نداند بلكه رازق اغنيا را داند و طمع دارد در آرزوها به مثابه‏ى كه اگر تمام عمر معمرين اهل عالم را اضافه به عمر او كنند وفاء در اوقات آرزوها نكند اين است مراد آن امام كه طمع داريم ما آرزوهاى خود را در عمرهاى عمر داده‏گان اگر انسان بخواهد انسان شود بايست در هر امرى از امور كه داخل شود و حاجت دارد خداى خود را معين و ناصر داند و غير را عدم صرف خصوص در امر رزق شاهد ذكر شد فتدبر. ✍️شرح محمد علی چهاردهی کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
✍️ شرح محمد علي چهاردهی 1334‏-‏ 1252 ✳️ و كان من دعائه عليه‏السلام فى طلب الستر و الوقايه قسمت اول 🔴 بود از دعاى آن امام عالي مقام در طلب نمودن پوشيدن معاصى و نگهداشتن از ذنوب اگر خداى عزوجل بخواهد نظر رافت و مهربانى خود را از بندگان خود بردارد سلسله‏ى موجودات رشته‏ى وجودشان قطع شود، اگر بخواهد نظر ستر و حفظ خود را از بندگان خود منحرف سازد بندگان محترم و مكرم در نظر غير او از رسوايان و ذليلان و خواران خواهند بود پس بر بنده لازم است كه از او التماس و سئوال نمايد لطف و رحمت او را كه بپوشاند عيوبات مخفيه‏ى او را كه خوار نشود، فرق و جدائى ميان ستر و وقايه معلوم است زيرا كه مى‏شود ستر باشد بدون وقايه چنانكه اكثر افراد مردم مبتلا به درد معصيت هستند و ميان خود و خداى خود مرتكب مخالفت هستند لكن خداى عزوجل از باب وفور لطف و زيادتى مرحمت و صفت ستاريت آن را پوشانده و او را مفتضح و خوار ننموده و نمى‏نمايد نه در زمين و نه در آسمان نه در دنيا و نه در آخرت چنانچه در از بعضى از روايات استفاده شود مناسب آن دعاى بزرگوار نقل شود و اين دعاى بزرگوار در فضل او دو حديث وارد است: 1️⃣ اول- آنچه كفعمى در حاشيه‏ى مصباح نقل نموده و ابن فهد در عده الداعى همان را نقل مى‏نمايد و ترجمه او تفصيلى دارد مخلص آن است كه دعاى بيت‏المعمور اگر جمع شوند ملائكه آسمانها و زمينها خواهند كه بيان كنند يك جزو از هزار جزو ثواب اين دعا را قدرت بر آن ندارند و مى‏پوشاند الله تعالى كارهاى قبيح خواننده‏ى اين دعاء را به هزار و پانصد در دنيا و آخرت، و مى‏آمرزد گناهان او را هر چند مثل كف دريا باشد حتى گناهان كبيره‏ى او را و مى‏گشايد هفتاد دراز رحمت، و عطا مى‏كند ثواب هر مصيبت رسيده را. 2️⃣ دوم- ابن بابويه در كتاب توحيد روايت نمايد به اسناد خود از حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و كه جبرئيل (ع) نازل شد بر آن حضرت به اين دعا در حالى كه خندان و خوشحال بود پس سلام كرد بر آن حضرت و آن حضرت جواب سلام گفت پس عرض نمود كه: الله تعالى هديه فرستاده به سوى شما پيغمبر پرسيد كه: چه چيز است؟ جبرئيل گفت: كلماتى است از گنجهائى كه عرش خدا گرامى داشته است تو را به آنها پس آن حضرت فرمود: كه كدام است آنها جبرئيل دعا را خواند بعد از آن حضرت از ثواب او پرسيد: جبرئيل گفت: دور است معلوم نمودن تمام ثواب آن اگر جمع شوند ملائكه هفت آسمان و هفت زمين بر اينكه بيان كنند ثواب آن را تا روز قيامت نتوانند بيان نمود از صد هزار جزء يك جزء. بعد جبرئيل گفت: چون بنده گويد: يا من اظهر الجميل و ستر القبيح مى‏پوشاند او را خدا رحمت خود در دنيا و آخرت و زينت مى‏دهد او را در آخرت و مى‏پوشاند بر او پانصد رحمت در دنيا و آخرت. و چون گويد: يا من لم يوءاخذ بالجريره و لم يهتك الستر، محاسبه نمى‏نمايد خدا با او در روز قيامت و اظهار نمى‏كند گناه او را روزى كه ظاهر شود گناهان . و چون گويد: يا عظيم العفو، بيامرزد گناهان او را هر چند به قدر كف دريا باشد. و چون گويد: يا حسن التجاوز، بگذرد از تقصيرات او حتى از دزدى و شراب خوردن و ساير گناهان بزرگ. و چون گويد: يا واسع المغفره: بگشايد خداى عزوجل از براى او هفتاد در از درهاى رحمت پس فرو مى‏رود در رحمت خدا تا وقتى كه بيرون رود از دنيا. و چون گويد: يا باسط اليدين بالرحمه: پهن نمايد خداى تعالى بر او رحمت خود را. و چون گويد: يا صاحب كل نجوى و منتهى كل شكوى عطاء نمايد ثواب هر آفت رسيده و بى‏آفت و هر مريض و صاحب علت و هر فقير و مسكين و هر صاحب مصيبت تا روز قيامت. و چون گويد: يا كريم الصفح گرامى دارد خدا او را مثل گرامى داشتن پيغمبران. چون گويد: يا عظيم المن عطا نمايد خدا به او در روز قيامت چيزهائى را كه خودش آرزوى او نموده و جميع خلايق آرزوى او را داشته باشند. ... 👈 ادامه دارد .... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✍️ شرح محمد علي چهاردهی 1334‏-‏ 1252 ✳️ و كان من دعائه عليه‏السلام فى طلب الستر و الوقايه قسمت دوم 🔴 چون گويد: يا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها عطا نمايد به او ثواب به عدد هر كه شكر نعمت او نموده باشد. و چون گويد: يا ربنا و يا سيدنا فرمايد خدا اى ملائكه من شاهد باشيد كه من آمرزيدم اين بنده را و به او عطا نمودم از جمله ثواب به عدد هر جميع كه خلق كردم در بهشت و دوزخ و هفت زمين و آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان، و دانه‏هاى باران و انواع خلق و كوهها، و سنگها و ريگها و غير آنها و عرش و كرسى. چون گويد: يا مولانا پر نمايد قلب او را از ايمان. چون گويد: يا غايه رغبتنا عطاء نمايد به او در روز قيامت آنچه را كه مرغوب تمام مردم است. چون گويد: اسئلك يا الله ان لا تشوه خلقى و خلق والدى بالنار. گويد خداى عزوجل: اى ملائكه شاهد باشيد كه آزاد نمودم او را و پدر و مادر او را و خواهران و خويشان و فرزندان و همسايگان او را و او را شفيع نمودم در حق هزار مرد كه واجب شده باشد بر ايشان آتش، و نجات دادم او را از آتش جهنم پس تعليم گير اى محمد (ص) اين كلمات را و تعليم مكن آنها را بر منافقان چه اين دعائى است كه مستجاب مى‏شود انشاء الله تعالى و اين دعاء را دعاء اهل‏بيت معمور گويند مى‏خوانند آن را وقتى كه طواف مى‏كنند دور او. 👌 بدان اگر انسان عاصى باشد و خدا او را ستر نمود و او را در دنيا و آخرت مفتضح ننمود و داخل بهشت نمود و مع ذلك او را درجات مقربين ندهند. پس اگر بخواهد انسان فايز شود به مراتب عليه بر اوست كه اجتناب نمايد از معاصى و گناهان از اين جهت است كه امام عليه‏السلام طلب ستر و وقايت هر دو نموده است. خداى من رحمت بفرست بر پيغمبر و آل او، بگستران تو فرشهاى بزرگى خود را براى من. يعنى: حرير و ديباج و استبرق و نحو آن كه مهيا نمودى در غرفات بهشت و آنها را به آن فرش و بساط نمودى كه اولياى خود را در آن منزل جاى دهى مرا نيز از جمله‏ى آنها بگردان كه متنعم شوم به چيزى كه ايشان متنعم شوند فرش: در لغت و عرف بساطى را گويند كه انسان در او مى‏نشيند و نقل به باب افعال كه شد دو مفعول مى‏گيرد. مهاد: جمع مهد به معنى فرش و بساط واو مفعول دوم او هست. داخل نما مرا در راههاى رحمت خود ورود دخول تشنه است بر آب مشارع: جمع مشرعه است و او راه و جائى است در كنار نهر كه انسان از آن مكان اخذ آب نمايد، از اينكه رحمت و بخشش خدا زياد است و از كثرت نتوان تعداد نمود امام طلب نمايد تمام آن رحمات و مهربانيهاى او به راههائى كه به او توان رسيد ابن بر تقديرى است كه رحمت متعدد باشد، و مى‏توان گفت رحمت يك چيز است مثل دخول بهشت لكن اسباب او بسيار است پس مشارع دو احتمال دارد. نازل نما تو مرا در وسط بهشت تو. حلول: نزول است. بحبوحه: بضم هر دو به وسط شى‏ء است چونكه مراتب جنان مثل دركات جحيم متفاوت و مختلف است مرتبه‏ى عليا وسط آن است و به خاطر آن امام طلب اين مرتبه نمود و مى‏توان گفت: اين كنايه از مرتبه‏ى عليا است زيرا كه درجات بهشت تفاوت به حسب فوقيه و تحتيت دارند نه به حسب وسط و اطراف. علامت و نشانه نگذار تو مرا برد و جواب دادن از خود، چون انسان همين كه رحمت خدا شامل حال او نشد و در معرض تفضل و احسان واقع نشد چنان رسوائى و افتضاح و خوارى بر او مستولى شود هر كه از اهل محشر از جن و انس و ملك بر او نظر كند مى‏داند كه او از اهل سخط و عذاب است، خداى عزوجل او را مايوس نموده از لطف خود. و محروم مكن تو مرا به نااميدى از تو، چونكه انسان بعضى از اعمال خوب و خير در دنيا نمايد از قبيل صله‏ى رحم و صدقه و قضاء حوائج برادران دينى و نحو آن و به واسطه‏ى او اميد و رجاء بهشت و رضوان دارد لكن بعضى از معاصى مرتكب شد كه او سبب شد كه اعمال خير او منفعت به حال او ندارد و خايب و نااميد شود مثل غيبت و كذب و ايذاء پدر و مادر و نحو آن يا اينكه از وفور مرحمت و رافت خداى رجاء بخشش و عفو او دارد و هيچ عملى هم ندارد از اينكه او را عملى نباشد محروم شود اگر چه از بعض روايات چنان استفاده شود كه اگر بنده در دنيا اميد خير و خوبى از خدا داشته باشد سبب نجات او خواهد بود. مرويست كه در روز قيامت چون بعضى از مردمان را حاضر سازند امر شود كه او را به جانب جهنم برند از براى گناهان و معاصى او ملائكه عذاب او را كشند به جانب آتش در وقت رفتن به جانب آتش نظرى به قفاى خود كند و عرض نمايد چنين نبود اميد من بر تو وحى رسد كه او را برگردانيد اگر چه دروغ مى‏گويد زيرا كه او در دنيا هرگز بر من گمان خير و خوبى نداشت. ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✍️ شرح محمد علي چهاردهی 🔴 مقاصه نكن مرا به آن چه كه مرتكب شدم من، خداى عزوجل عوض گناهان و ذنوب عقوبات مهيا نموده و عوض طاعات درجات و حسنات قرار داده انسان گاهى كه مرتكب بعضى از معاصى شود و طاعاتى هم نمود مى‏شود كه خداوند عالم طاعت و حسنه او را عوض عصيان او بگيرد و در صحيفه ثواب طاعات نباشد و او را تقاص و گرو معصيت گرفت. اجتراح: كسب معصيت. تقاص: عوض حق گرفتن كلمه ما در اجترحت موصوله عايد صله محذوف پس معنى آن است كه عوض نگير مرا به آن چه كسب نمودم از گناهان. اظهار عيب منما در آنچه كسب نمودم مناقشه در مطلب ايراد بر آن است و در حساب دقت است و استقصاء پس اگر خدا بخواهد مناقشه در عمل نمايد هيچ عملى از براى انسان نماند سالم، اين است كه در بعض ادعيه وارد است كه پناه مى‏برم به سوى تو از مناقشه در حساب مثلا مى‏شود انسان گاهى عملى از عبادات نمود خالصاو مخلصالله و فى الله لكن مخلوط هست بر يا به نحوى كه بر خود عامل مشتبه است قطع دارد كه عمل او خالص است و مع ذلك خدا بر او معلوم نمايد كه اين عمل مال من نبوده است چنانچه در بعضى از روايات وارد است كه ريا در عمل پوشيده‏تر است از حركت پاى مورچه در شب تار در سنگ صاف. آشكار ننما تو پنهان شده‏ى مرا و برندار امر پوشيده‏ى مرا، عيوب مخفيه انسان دو نحو است يكى آن است كه نداند او را مگر خود و خدا و اين قسم تعبير به كتمان شود گفته شود سركاتم و ديگر آن است كه مى‏شود مردم بر او مطلع شوند لكن او را از مردم بپوشاند در بازار قيامت چون انسان مورد تفضل نشود هر دو قسم از عيوب او خواهد آشكار و هويدا شد نعوذ بالله. و نگذار در ترازوى عدل و انصاف كردار مرا، در نزد اهل اسلام محقق است ثبوت ميزان كه اعمال خلايق در آن سنجيده شود و اين نحو على نحو الاجمال عدل خدائى است كه قوه‏ى عاقله بر آن حكم نمايد اختلاف در آن است كه اين ميزان چه هست بعضى را گمان آن است كه ميزان عبارت است از حكم به عدل و انصاف خلاق عالم در روز قيامت، بنابراين اطلاق ميزان مجاز است و خلاف ظواهر آيات و نصوص است آنچه اكثر قوم بر او رفته‏اند. و بعضى از روايات صحيحه و صريحه كه بر آن دلالت كند آن ترازوئى است مثل ترازوى اهل تجارت و به آن اعمال مردم سنجيده گردد. و در خبر صحيح است كه صحيفهاى مردم سنجيده شود به ميزانى كه او را عمودى و دو كفه باشد همه‏ى خلايق در آن نظر نمايند براى اظهار معدلت و قطع معذرت. از ابن عباس مروى است كه درازى عمود ميزان پنجاه هزار سال راه است و كفهاى او يكى از نور و يكى از ظلمت است حسنات را در كفه‏ى نور نهند و سيئات را در كفه‏ى ظلمت. و در سوره‏ى زلزال خداى عالم مى‏فرمايد: هر بد و خوب اگر چه اندك و به مقدار ذره باشد خواهد ديد، و در سوره‏ى قارعه مى‏فرمايد: هر كه ميزان عمل او در روز قيامت سنگين است او در سعه و اطمينان است و هر كه ميزان عمل او سبك است جاى او جهنم است. و در سوره‏ى اعراف و مومن نيز نظير اين مى‏فرمايد ثقل و خفت به دو نحو تصور شود يكى آن است كه يكى از خير و شر است و ديگرى اصلا نيست. دوم- آن است كه هر دو هست لكن يكى راجح و زيادتر از ديگرى است و كيف كان ثبوت فى الجمله كفايت در ترسيدن انسان مى‏كند اگر بناء عدل باشد در يوم الفصل نه بناء فضل و كرم پس واى به ما واى به ما. آشكار نكن بر چشمهاى خلايق حال و شغل مرا. ملاء: جماعت. خبر به معنى حال و كار و شغل است. ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✍️ شرح محمد علي چهاردهی 🔴 و پنهان نما تو از آنها آنچه را كه هست پهن شدن او بر من ننگ و به پيچ تو از آنها امرى را كه لاحق مى‏كند او را نزد تو به خوارى و ذلت. اخف و اطو هر يك از باب افعال است پس هر يك متعدى به دو مفعول است عارا و شنارا ظاهر آن است كه مفعول ثانى باشد نه حال و تميز. بدان كه انسان در عالم دنيا اگر بر او دوبليه يا ازيد اگر وارد آيد اگر يكى غالب باشد پس ديگرى خواهد محو و نابود در نزد او بود چنانكه به العيان مشاهده مى‏شود، و اما در عالم آخرت بلاياى عظيمه بر او وارد شود هر يك هم تاثير تام و مستقل دارد اگر چه بعضى شديد و بعضى اشد باشد مثلا انسان اگر العياذ بالله از اهل طاعت نباشد محزون شدن از بهشت يك بليه‏ى او است رسوا شدن در نزد اهل محشر مصيبت ديگر او است، شماتت اهل بهشت بر او مصيبت ديگر، شماتت بعض كفار در جهنم بليه‏ى ديگر، شماتت حفظه و ملائكه‏ى عذاب بليه‏ى ديگر او، و اعظم بليات او مايوس شدن او است از رحمت خداى عزوجل. حضرت امير مومنان (ع) در دعاى كميل عرض مى‏كند به خداى عزوجل كه: فرض كنم كه بر حرارت آتش تو صبر كردم لكن چگونه صبر توانم نمود به فراق تو پس از اين جهت است كه امام عرض به خدا مى‏كند كه اين امورى كه باعث شكست و رسوائى است از مردم مخفى‏دار و مگذار كه نزد مردم پراكنده و پهن شود در نظر آيد كه انسب ذكر اطو بدل انسب لكن اعرف امام است به بلاغت. ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✍️ شرح محمد علي چهاردهی 🔴 بلند نما مرتبه‏ى مرا به خشنودى تو كسى كه خدا از او خوشنود باشد از سادات آخرت است و تحصيل رضاى معبود نمى‏شود مگر اينكه اطاعت او نمايد بر وجهى كه او تحديد نمود. تمام نما بزرگى مرا به آمرزش خود، شبهه نيست كه مصنوع و مخلوق تصور نمى‏شود مگر اينكه كرامت و مرحمت صانع شامل حال او شود لكن اكمال كرامت آن است كه از او بگذرد و ماوى او را بهشت قرار دهد و گرنه بر او هيچ نداده است اين است كه امام عرض نمايد اكمال نما نه اينكه عطا نما. و پيوند نما مرا در عداد ياران دست راست، و انظمنى فعل امر ثلاثى مجرد است از نظم و او در لغت ريسمانى است كه در او جواهر و درر داخل نمايند . از اينكه اصحاب يمين مثل لوءلوء و مرجان هستند استعاره شده به نظم و آنها اتقيا و اولياء و صلحايند كه بهشت از براى ماوى و مقر آنها قرار داده شده. از جواب رسول الله بعبد الله بن مسعود چنان مستفاد مى‏شود كه همينكه انسان دزدى ننمايد و تكبر به غير نكند و توكل به خدا كند او داخل در اصحاب يمين است دور نيست كه عمده‏ى معاصى از اين سه خصلت است و مى‏توان گفت كه در آن زمان غالب مردم مبتلا بودند به اين سه خصال نه مثل زمان ما كه مردم داراى اين سه خصال هستند با كثرت معاصى ديگر پس بخواهند از اصحاب يمين شوند منوط است ترك تمام معاصى را نمايند. و روبرو كن مرا در راههاى ايمنان. يعنى آن طريقى كه مامونين تو در آن راه مى‏روند مرا نيز در آن راه دلالت كن كه توجه به جانب آن نمايم و اين مطلب نخواهد شد مگر اينكه انسان صفات ذميمه خود را خلع نمايد و متصف به صفات اولياء شود. و بگردان تو مرا در رسيدن رسيدگان يعنى آنچه خوبان مردم به سبب او رسيدند به مراتب عليه و درجات عاليه مرا نيز موفق دار بر آن. آباد نما به واسطه‏ى من مجالس خوبان را و اين عبارت دو احتمال دارد يكى آنكه توفيق ده مرا كه از بزرگان و معروفين باشم كه بدون من گويا صالح نيست، و مى‏شود اين باشم كه از كثرت معاشرت و مراوده با صلحاء و الفت مجالس ايشان به حدى باشم كه بدون من مجالسشان رونق و زينتى نداشته باشد. اجابت فرما اى پروردگار عالميان و مربى مخلوقات اللهم اغفرو ارحم و استر علينا ما تعلم و صل على محمد و آله و سلم. ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
و كان من دعائه عليه‏السلام اذا عرضت له مهمه او نزلت به ملمه و عند الكرب‏ يعنى: بود از دعاى آن بزرگوار عليه‏السلام زمانى كه عارض مى‏شد او را هم و حزن شديد يا نازل مى‏شد او را نازله و زمان حصول غم، شكى نيست كه خلاق عالم قضاء حوائج كند اعظم شاهد بر وجود بارى قضاء حوائج عباد است و او دلالت كند كه كسى هست مطلع بر نيات و ما فى الضمير عبيد است آن نيست مگر آن كسى كه انبياء و ذوى الاديان و اولوالالباب خبر بر وجود آن داده‏اند بلكه هر كه را اعتقاد بر آن نيست غايت آن است كه شبهه در صغرى شد نزد او به حيث دهرى ثابت كند از براى دهر آن چيز كه از براى خدا ذكر مى‏كنيم و بالجمله توجه به او از جهت قضاء حوائج طرق دارد اعظم آن طلب از آن است به زبان اسباب طلب به زبانى، يكى از آن اين دعاى شريف است كه معروف عند الناس شد در رسيدن به حوائج به خواندن و دعوى تجربه شده است حتى اهل ختوم ختمى از براى آن نقل نموده‏اند و آن اين است كه بايد در شب يكشنبه ابتدا كند و در هر شب ده مرتبه بخواند و قبل از خواندن چهل مرتبه بگويد: يا الله و ده مرتبه صلوات بگويد و چهل مرتبه الله بدون ياء نداء بگويد و در اين دعاء لفظ يا رب در سه موضع واقعست بر هر يك از آن سه لفظ كه برسد آن قدر بگويد كه نفس قطع شود و بايد اين ختم ما بين صبح كاذب و صادق واقع شود و در قضاء حوائج بسيار مجرب است و مى‏بايد كه اين ختم در ده روز به اتمام رسد در اين ده روز هر روز ده مرتبه بخواند. نوع ديگر در يازده روز اين ختم را به اتمام رساند چنانكه روز اول يك مرتبه روز دويم سه مرتبه روز سيم پنج مرتبه روز چهارم هفت مرتبه و همچنين روزى دو مرتبه از سابق زياد كند كه در روز يازدهم بيست و يك مرتبه خوانده شود انشاءالله به حاجت رسد و نقل تجربه او مكرر شده است العلم عند الله روايت شده است كه يسع بن حمزه عامل بود در بعضى از بلدان در زمان معتصم عباسى غضب بر او كرد و او را محبوس بغل و زنجير نمود و اراده‏ى قتل او را داشت نوشت خدمت حضرت ابى‏الحسن الثالث عليه‏السلام حكايت خود را در جواب حضرت نوشت ضرر بر تو نيست، بر تو باد اى يسع اينكه بخوانى دعاى يامن تحل را خواهد خدا تو را نجات داد به سبب آن دعاء بلا اگر توجه كند بلاء به آل محمد يا عدو غالب شود ايشان را يا از فقر به ترسند توسل كنند به خدا به خواندن اين دعاء، مى‏گويد يسع: بعد از اينكه رسيد به من اين دعاء خواندم اول روز نگذشت از روز مگر اندكى قسم به خدا آمد مردى از قبل و زير و برد مرا به سوى آن نظر كرد چون نظر او به من افتاد خنديد و امر كرد به برداشتن غلها و خلعت فاخر مرا پوشانيد و عطر داد استعمال نمودم و مرا در پهلوى خود نشانيد و معذرت از من خواست و آن چيز كه از من بردند رد نمودند، و مرا عامل و والى كرد بر آن چيز كه عامل بودم با بعضى از نواحى ديگر همه اينها از بركت اين دعاى شريف شد. ✍️ محمد علی چهاردهی بر دعای صحیفه سجادیه 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2