🔴 عارفی مشغول سیاحت و جهان گردى بود از قضا شبى در عبادتگاهی مهمان شد.
خر خود را به آخور بسته و خود با ساکنین آنجا در بالاى سکوى عبادتگاه در صدر مجلس بنشست.
و با یاران خود مشغول مراقبه و ذکر گردید
از اینجا به بعد داستان را رها کده و در وصف عارفان چند جمله ای میگوید :
بلى حضور رفیق و یار دفترى است که در جلو شخص گشوده مىشود
ولى دفتر عارف خط سیاه رنگ و حرف وکلمه نیست بلکه دلى است روشن و سفیدتر از برف.
توشه و سرمله دانشمند کتاب است ولى توشه و سرمله عارف نور خداوندى است.
عارف قصه ی ما در حال مراقبه و ذکر چون یک نفر شکارچى رد پاى آهو دیده و بر اثر آن روان گردید.
بر اثر گام آهو رفتن چند گاهى خواهد بود پس از آن بوى ناف آهو رهبر او خواهد بود
وقتى شکر این گام برداشتن و بوى ناف آهو استشمام کردن را بجا آورد بىشبهه از این گام برداشتن بکام خواهد رسید. یک منزل ببوى نافه رفتن بهتر از صد منزل گام برداشتن و طواف کردن است.
آن دلى که مطلع انوار الهى است و ماه روى دوست از آن طلوع مىکند براى عارف مصداق آیه شریفه« فُتِحَتْ أَبْوابُها »بوده درها براى او پیش از رسیدن بدرگاه گشوده شده است .
وقتى تو باشى دیوار است ولى براى او در است براى تو سنگ است ولى براى عزیزان حق گوهر است .
مولانا بر این نکته تأکید دارد که برای رسیدن به حقیقت، علوم ظاهری و کتاب و دفتر وسیله مناسبی نیست. باید راهی به حقیقت و معرفت آن پیدا کرد که از طریق دلِ پاکِ مردانِ حق است. او میگوید: سیرالیالله باید با معرفت همراه باشد و یک منزل راه پیمودن همراه با معرفت حق، بهتر از صد منزلی است که فقط طی طریق باشد و معرفتی با آن همراه نگردد. کسی که عارف به حقایق است دلی دارد که مهتاب معرفت در آن طلوع میکند. چنین دلی در نظر او دروازهْ بهشت است که بر او گشودهاند: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»: و کسانى که تقواى الهى پیشه کردند گروه گروه به سوى بهشت برده مىشوند؛ هنگامى که به آن مىرسند درهاى بهشت گشوده مىشود و نگهبانان به آنان مىگویند:«سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!»پروردگار در این آیه از پرهیزکاران سخن میگوید و اینکه درهای بهشت برآنها گشوده است. آن دلی که مظهر معرفت و اسرار تابان الهی است، نسبت به عارف، دری به سوی بهشت ذات حق است. او میگوید: دل همان دل است، اما اگر کسی لیاقت معرفت حق را نداشته باشد همین دروازهْ بهشت در برابر او دیوار میشود.
مولانا در دفاتر ششگانه مثنوى فرق و مزیت علم حضورى را بر حصولى چنین بیان کرده است.
گر چه دانى دقّت علم اى امین
ز آنت نگشاید دو دیده غیب بین
ار تقوى دارد و دین و صلاح
که از او باشد به دو عالم فلاح
و در باره عقل جزئى گوید:
پیش بینى این خرد تا گور بود
و آنِ صاحب دل به نفخ صور بود
این خرد از گور و خاکى نگذرد
وین قدم عرصه عجایب نسپرد
زین قدم وین عقل رو بیزار شو
چشمِ غیبى جوى و بر خوردار شو
و نیز در فرق این دو علم گوید:
علمهاى اهلِ دل حمّالشان
علمهاى اهلِ تن احمالشان
علم چون بر دل زند یارى شود
علم چون بر تن زند بارى شود
همچنین مولانا در ترجیح علم طریقت و ریاضت و رسیدن به مقام کشف و شهود بر تحصیل علم صورى می گوید: سالک چندى در جست و جوى راهبر است و چون او را یافت و از تعلیم وى مستفیض شد و قدر این موهبت را دانست خدا را سپاس مىگوید و سپاس او موجب مزید نعمت مىگردد که « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ: اگر سپاس گفتید شما را زیادت مىکنم.» و بدان جا مىرسد که حقیقت را بىواسطه مىیابد و دیگر نیازى به وسیلت براى رسیدن ندارد.
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد
گشت دَلاّله به پیش مرد سرد
چون به مطلوبت رسیدى اى ملیح
شد طلبکارى علم اکنون قبیح
و این خاصیت علم طریقت است. آن کس که نادانسته و به تقلید به سعى و طواف مىپردازد در رتبتِ آن کس نیست که با خانه خدا نرد وصال مىبازد.
ادامه دارد ....
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_5
🙏کانال انس با
#صحیفه_سجادیه
🆔
@sahife2