✳️ تتمه ی حکایت (در 12 قسمت ) قسمت 4 🌺 حرف حکمت بر زبان ناحکیم حله‌های عاریت دان ای سلیم گرچه دزدی حله‌ای پوشیده است دست تو چون گیرد آن ببریده‌دست چون شبانه از شتر آمد به زیر کرد گفتش منزلم دورست و دیر بر نشستی اشترم را از پگاه جو رها کردم کم از اخراج کاه گفت تا اکنون چه می‌کردیم پس هوش تو کو نیست اندر خانه کس طبل افلاسم به چرخ سابعه رفت و تو نشنیده‌ای بد واقعه گوش تو پر بوده است از طمع خام پس طمع کر می‌کند کور ای غلام تا کلوخ و سنگ بشنید این بیان مفلسست و مفلسست این قلتبان تا بشب گفتند و در صاحب شتر بر نزد کو از طمع پر بود پر برنامه ی - قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2