✳️قسمت 3 🔴 در دانش روانشناسى، بحثى را با عنوان «اعتماد به نفس» مطرح مى‏كنند كه به اصطلاح روانشناسان براى تقويت روحيّه متزلزل و سست بنيه انسان و براى استحكام و پايدارى قلب و اعصاب توصيه مى‏شود. ولى در نگرش روانشناسى اخلاقى و عرفان دينى چنين برداشتى مردود و نادرست است، زيرا نتيجه‏اى به غير از خودبينى و بزرگ منشى و ريا كارى و هزاران جنايت و خيانت ندارد. اهل عرفان و معرفت و در صدر آنان معصومان عليهم السلام و اولياى الهى، هيچ پديده‏اى را بدون حقّ و حقيقت نمى‏دانند. حضرت حقّ تعالى به رسول خويش مى‏فرمايد: فَذَ لِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقّ إِلَّا الضَّللُ فَأَنَّى‏ تُصْرَفُونَ* كَذَ لِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُواْ أَنَّهُمْ لَايُؤْمِنُونَ» اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، بنابراين بعد از حق چيزى جز گمراهى و ضلالت وجود دارد؟ پس چگونه شما را از حق بازمى‏گردانند؟* اين‏گونه فرمان قاطعانه پروردگارت درباره فاسقان محقّق و ثابت شد كه اينان [به سبب گناه و لجاجت‏] ايمان نمى‏آورند. انسان فطرتى حق‏گرا دارد و ميان حق و باطل راهى ديگر نيست، بلكه هر چه‏ حقّ نبود، باطل است و بى‏طرفى و گمراهى مردود است. به اين جهت مولاى حق پرستان، حقيقتى را در خطبه معروف به ديباج بيان مى‏فرمايد كه: براستى هر كه را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كه به راه هدايت نرود، به كجراهه گمراهى درافتد و هر كه يقين او را سود نبخشد، شك زيانش رساند. پس هر انديشه‏اى كه بوى جدايى و شرك و دوگانگى با حق را برساند، به گمراهى و دامن شيطان مى‏كشاند، از اين رو به جاى «اعتماد به نفس» كه واژه دينى نيست بايد «اعتماد به حق» بيان شود. اعتماد به حق تعالى و حقيقت آفريدگار بهترين و كاملترين جايگزين حقيقى براى درمان ناراحتى‏هاى روحى و روانى و بر طرف كردن كاستى‏ها و سستى‏هاى اخلاقى و اجتماعى مسلمانان است. در دنياى امروز كه از لحاظ دانش و تكنيك و صنعت و فرهنگ پيشرفت بسيار شگرفى كرده است؛ متأسفانه انسان از جهت اخلاق و فضيلت‏هاى انسانى فروكش نموده است. آثار و نشانه‏هايى از علاقه به معنويّت و عبوديّت و پرهيز از زرق و برق دنيايى در برخى انسان‏ها در گوشه و كنار جهان ديده مى‏شود كه بايد براى ترويج آثار حقيقى و حقوقى اسلام از سرچشمه زلال رسالت پيامبران عليهم السلام و امامت معصومان عليهم السلام فيض ببريم. از جمله آثار مبارك امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام است كه بعضى از دانشمندان فرزانه آنها را گردآورى نموده و در كتاب مستقلى به نام «رسالة الحقوق» با شرح و تفسير كلام امام سجّاد عليه السلام انتشار يافته است. در اين مجموعه گهربار حدود پنجاه حق از حقوق انسانى براى مسلمانان‏ برشمرده شده كه ابوحمزه ثمالى از امام سجّاد عليه السلام نقل كرده است و به حق و انصاف، حقوق ما را در زندگى روشن مى‏نمايد. حسن بن شعبه حرانى در كتاب تحف العقول بابى را با عنوان «رسالته عليه السلام المعروفة برسالة الحقوق» اختصاص داده است كه در آغاز آن، حضرت سجّاد عليه السلام فرموده است: «بدان كه خداى عز و جل را بر تو حقوقى است كه تو را در بر گرفته‏اند، در هر حركتى كه انجام مى‏دهى، يا سكون و آرامشى كه برمى‏گزينى يا حالتى كه در آن واقع شوى يا جايگاه و مقامى كه احراز مى‏كنى يا عضوى كه دگرگون كنى يا ابزارى كه به كارگيرى. پس بزرگترين حقوق خداوند بر تو حقوقى است كه از حقّ خودش كه ريشه و منشأ همه حق‏ها است بر تو، براى خودش واجب كرده است. سپس آن حقوقى كه خداى عز و جل براى خودت با در نظر گرفتن تفاوت اندام‏ها و اعضا از فرق سر تا كف پايت بر تو فرض كرده است. سپس حضرت حقوقى را به طور چكيده برمى‏شمرند و در پايان رساله آورده است: «اين پنجاه حق است كه تو را در برگرفته، در هيچ موقعيتى از زندگى نمى‏توانى خود را از احاطه اين حقوق خارج كنى، رعايت اينها و كوشش در مورد اداى آنها بر تو واجب است. و بايد از خداى بزرگ كه مدح و ستايش او شكوهمند و باعظمت است درخواست كمك كنى تا در اداى اين حقوق توفيق يابى.» 🔗کانال انس با 🆔 @sahife2