◀️ : قسمت اول 📜 امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به اهميت و حُسن خلق اشاره مى كند، مى فرمايد: «مُلك قناعت براى انسان كافى است و حُسن خلق به عنوان نعمت»; (كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً، وَبِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِيماً). سپس مرحوم سيد رضى مى افزايد: «از امام(عليه السلام) از تفسير آيه (فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً) سؤال كردند فرمود: «منظور از حيات طيبه قناعت است»; (وَسُئِلَ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً فَقَالَ هِيَ الْقَنَاعَةُ). امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم به زبان كنايه اشاره كرده است: نخست مُلك قناعت را براى انسان كافى مى داند، زيرا كسى كه به حد اقل زندگى قانع شود نه نيازى به خلق روزگار دارد و نه محتاج به حاجت بردن نزد اين و آن، آرامشى بر وجود او حكمفرماست و لذتى را كه او از زندگى توأم با قناعت خود مى برد هيچ سلطانى از مملكت وسيع و گسترده خود نخواهد برد و به گفته شاعر: مُلك آزادگى و گنج قناعت گنجى است كه به شمشير ميسر نشود سلطان را تعبیر به «مُلک» (مملکت و کشور) اشاره به اهمیت فوق العاده قناعت است که گویى زندگى قانعانه معادل حکمرانى بر کشورى پهناور است. همین معنا در ذیل گفتار حکیمانه 57 به تعبیر دیگرى گذشت، آنجا که فرمود: «الْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ یَنْفَدُ; قناعت مالى است که پایان نمى پذیرد» در خطبه و موارد دیگر نیز کلامى از امام(علیه السلام) در فضیلت قناعت ذکر شده است. در حدیث پرمعنایى از امام صادق(علیه السلام) در کتاب کافى آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ الاَْنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الاَْخْلاَقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ وَمَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا; خداى متعال پیامبر خود را به فضایل اخلاقى اختصاص داده است. کسى که آن فضایل را داشته باشد خدا را به سبب آن شکر گوید و کسى که نداشته باشد از پیشگاه خداوند متعال آن را تقاضا کند». راوى مى گوید: از امام(علیه السلام) پرسیدم آن فضایل اخلاقى چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: «الْوَرَعُ وَالْقَنَاعَةُ وَالصَّبْرُ وَالشُّکْرُ وَالْحِلْمُ وَالْحَیَاءُ وَالسَّخَاءُ وَالشَّجَاعَةُ وَالْغَیْرَةُ وَالْبِرُّ وَصِدْقُ الْحَدِیثِ وَأَدَاءُ الاَْمَانَةِ; تقوا و قناعت و صبر و شکیبایى و شکر و بردبارى و حیا و سخاوت و شجاعت و غیرت و نیکوکارى و راستگویى و اداى امانت. (که مجموعا دوازده صفت برجسته مى شود)». در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «مَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللهُ فَهُوَ مِنْ أغْنَى النّاسِ; کسى که به آنچه خدا به او روزى داده قانع باشد از غنى ترین مردم است». گویا از همین احادیث بهره گرفته که در ، خود از سائلى چنین نقل مى کند که خطاب به گروهى از ثروتمندان چنین مى گفت: اى خداوندان نعمت! اگر شما را انصاف بودى و ما را قناعت رسم سؤال از جهان برخواستى. اى قناعت توانگرم گردان که براى تو هیچ نعمت نیست گنج صبر اختیار لقمان است هر که را صبر نیست حکمت نیست در تفسیر «قناعت» تعبیرات مختلفى در منابع لغت و تعبیرات بزرگان آمده که تضادى با هم ندارند: بعضى قناعت را به معناى رضایت به آنچه خدا به انسان داده تفسیر کرده اند و برخى به راضى بودن به کمتر از نیازها و عدّه اى به رضایت به حداقل زندگى و گاه گفته اند قناعت آن است که انسان در برابر آنچه خدا به او داده است خشنود باشد و بیش از آن را طلب نکند و این همان حقیقتى است که بسیارى از بارهاى زندگى را از دوش انسان بر مى دارد. این سخن را به یک حدیث قدسى که مرحوم علامه مجلسى در جلد 75 بحارالانوار آورده است پایان مى دهیم: خداوند به داود وحى فرستاد اى داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم و مردم آن را در پنج چیز دیگر جستوجو مى کنند و به آن نمى رسند. من علم را در گرسنگى (کم خوردن) و تلاش و کوشش قرار دادم و مردم آن را در شکمبارگى و راحتى مى طلبند و به آن نمى رسند. من عزت را در طاعتم قرار دادم و آنها آن را در خدمت سلاطین جستوجو مى کنند و نمى یابند. غنا و بى نیازى را در قناعت قرار دادم و آنها آن را در فزونى مال مى طلبند و نمى یابند. رضایم را در مخالفت با نفس قرار دادم و آنها آن را در رضایت نفس جستوجو مى کنند و نمى یابند و راحتى و آسودگى را در بهشت قرار دادم و آنها آن را در دنیا مى طلبند و به آن نمى رسند. 👈ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @