#شب_قدر ، شب عاشقى
شب قدر چه شبى است، شب قدر شب عشقبازى حق با بندگانش مىباشد. از كجا مىگويم، از آن جا كه پيغمبر فرمود:
«إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الشّابَّ التّائِبَ»
خداوند عاشق جوان توبهكننده مىشود، شب بيست و يكم شب شادى خداست، اما بالاتر بگويم كه شب قدر شب عشق خداست، شب عاشقى خداست، چون ملائكه در مقام اعتراض برگشتند و گفتند:
«أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدّمَآءَ ...
چه مىخواهى خلق كنى، آيا مخلوقِ پستِ بىآبروىِ خونريزِ مفسد. در اين هنگام خداوند به ملائكه فرمود: «إِنّى أَعْلَمُ مَا لَاتَعْلَمُونَ»
چيزهايى من مىدانم كه شما نمىدانيد، چه چيزى را نمىدانستند؟ شبهاى قدر را ملائكه نمىدانستند.
شب قدر خدا مىخواهد به ملائكه بگويد كه يادتان هست به من اعتراض كرديد كه اينها مفسد و خونريز هستند، آيا صداى ناله بندههاى مرا نمىشنويد، صداى گريه عاشقان مرا نمىشنويد،
«إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الشابَّ التّائب»
شب قدر شب عشقبازى دوست است.
اين قدر هم عشقش قوى است، كه گاهى عشقش را نشان داده، اينها عاشق هستند و عشقشان را همه جانبه به پروردگار نشان دادند، شب معراج خطاب رسيد:
اى احمد! حساب امت تو را قيامت مىخواهم به دست خودت بدهم، پرونده امّت تو را مىخواهم فقط خودت ببينى، كس ديگرى مطّلع نشود، صدا زد: مولاى من! مىتوانم سؤالى بكنم؟ خطاب رسيد: عزيزم احمد چه شده است؟ گفت: تو به بندگانت رحيمتر هستى يا من؟ خطاب رسيد: من. گفت: خدايا پس پروندههايشان را به من نده، بلكه خودت رسيدگى كن.
لحظات آخر هم كه مىخواست برگردد، خطاب رسيد: حبيب من! چيزى مىخواهى به من بگويى، مثل آدمى كه خجالت مىكشد حرف آخرش را با معشوق بزند، چه مىخواهى بگويى، بگو؟ گفت: مولاى من، مىخواهم درباره پروندهها بپرسم كه بعد مىخواهى چه كار كنى؟ من كه گفتم پروندههايشان را به من نده، چون اگر به من بدهى، من انسان هستم و محدود، ممكن است عدهاى را محكوم كنم، اما دست خودت كه باشد، چنين نمىكنى؟ خطاب رسيد: محشرم را نسبت به امّت تو دو قسمت مىكنم، خيلىها امّت نيستند، منافق و فاسد و فاسق و فاجر و زنديقاند، اينها بيرون هستند. قيامت را دو قسمت مىكنم. دستور مىدهم يك قسمت قيامت را تو بايست و فرياد بزن: امّت من. من هم از گوشه ديگر قيامت فرياد مىزنم:
رحمتى رحمتى.
✍️ استاد حسین
#انصاریان - کتاب نفس، ص: 298
#شب_قدر_انصاریان
◀️کانال انس با
#صحیفه_سجادیه
🆔
@sahife2