◀️ پاسخ دندانشكن به ايراد
#يهود :
⏺ در اين كلام شريف، امام عليه السلام پاسخ دندان شكنى به ايراد بعضى از يهود مى دهد كه از روى سرزنش به امام عليه السلام عرض كردند: «شما هنوز پيغمبرتان را دفن نكرده بوديد درباره او
#اختلاف كرديد»؛ (وَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْيَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ).
«امام عليه السلام در پاسخ فرمود: ما درباره او اختلاف نكرديم، بلكه در آنچه از طرف او به ما رسيده بود در امر خلافت اختلاف كرديم؛ ولى شما در حيات موسى پس از عبور از نيل (با مشاهده آن همه معجزات) هنوز پاهايتان خشك نشده بود به پيامبرتان گفتيد: براى ما بتى قرار بده، همانگونه كه آنها (اشاره به بت پرستانى است كه بر سر راهشان بودند) بتهايى دارند و موسى به شما گفت: شما جمعيت نادانى هستيد. (چراكه اين همه معجزات را ديده ايد و هنوز در اصل توحيد فرو مانده ايد)»؛ (فَقال عليه السلام له: إِنَّما اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لاَ فِيهِ، وَلكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ: (اجْعَلْ لَنَا إِلهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ فَقَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ)).
از حديث شريف بالا استفاده مى شود كه اسلام، آزادى وسيعى به غير مسلمانان در محيط اسلام داده بود كه حتى افراد عادى يهودى مى توانستند رئيس مسلمانان را به چالش بكشند و سؤال معنادارى بيان كنند و حتى مسلمانان را سرزنش كنند كه چرا هنوز پيغمبرتان مدفون نشده بود اختلاف كرديد؛ اما هنگامى كه با پاسخ دندانشكنى روبرو مى شدند گاه چنان تحت تأثير قرار مى گرفتند كه دين اسلام را برمى گزيدند چنانكه در بعضى از كتابها پس از نقل اين روايت مى خوانيم: «فَأَسْلَمَ الْيَهُودِىُّ؛ مرد يهودى، مسلمان شد».
امام عليه السلام در اين پاسخ دست روى نقطه حساسى گذاشت و آن اينكه ما درمورد پيغمبر و اصول دينمان هيچ اختلافى نداريم؛ خدا را به يگانگى مى شناسيم و پيغمبرمان را خاتم انبيا؛ ولى شما بعد از ديدن آن معجزات عجيب، شكافتن دريا و عبور توأم با سلامت از جاده اى كه ميان دريا نمايان شد و سپس غرق شدن فرعون و لشكرش در همان جاده براثر جمع شدن آب دريا، با اين همه چشمتان كه به بتهاى بت پرستان افتاد، هوس بت پرستى كرديد وگفتيد: اى موسى! تو هم براى ما بتى بساز مانند آنها. آرى شما در اصل توحيد كه مهمترين اصل دين است با پيغمبرتان به مخالفت برخاستيد.
تعبير به «إِنَّما اخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فِيهِ» عبارت فصيح و كوتاهى است كه تمام مطلب را دربر دارد. البته مفهوم اين سخن آن نيست كه امامت از فروع دين است آنگونه كه ابن ابى الحديد به آن اشاره كرده، بلكه منظور امام عليه السلام اين است كه ما در اصل توحيد و نبوت هيچگونه اختلافى با هم نداريم ولى شما، هم در توحيد به شك افتاديد وهم به مخالفت پيامبرتان برخاستيد و اين دو قابل مقايسه با اختلاف ما نيست.
علامه شوشترى؛ در شرح نهج البلاغه خود پاسخ امام عليه السلام را پاسخ جدلى براى خاموش كردن دشمن دانسته است وگرنه اختلاف مسلمانان را اگرچه در ظاهر مربوط به چيزى مى داند كه از پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره امامت رسيده؛ ولى مى گويد كه در باطن، اختلاف بر سر خود پيغمبر صلي الله عليه و آله بوده است و به تعبير ديگر، گروهى به مخالفت با پيامبر صلي الله عليه و آله برخاسته بودند. بايد توجه داشت كه اجتماع كنندگان در سقيفه به بهانه اينكه پيغمبر صلي الله عليه و آله نصّى به امر ولايت و خلافت نداشته و آن را به خود ما واگذار كرده است، پس خليفه را بايد خودمان تعيين كنيم. خليفه را برگزيدند و اين به آن معناست كه همگى به پيامبر صلي الله عليه و آله احترام مى گذاشتند، هرچند بعضى از گفته هاى او را با توجيه نادرست مخالفت مى كردند.
قابل توجه است كه جواب امام عليه السلام به اين يهودى اين پيام را براى همه مسلمانان دارد كه نبايد اختلافاتشان را در برابر دشمن پررنگ كنند، بلكه اگر اختلافى هست آن را كمرنگ نشان دهند. به عكس آنچه امروز از بعضى از افراد نادان مى بينيم كه اصرار دارند اختلافات مذهبى را به اصل اسلام و توحيد وخداپرستى بازگردانند.
#نهج_البلاغه_حكمت_317
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔
@sahife2