قسمت 2 🔴 2- دورى از شرّ وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ منظور از شرّ در اينجا انواع گناهان و معاصى و خطاهاست كه همه و همه محصول غرايز سركش و شهوات شيطانى و هواى نفس و شياطين و خنّاسان است كه در قرآن مجيد به همه آنها اشاره شده است. مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ* وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إذا وَقَبَ از زيان مخلوقاتى كه [با انحرافشان از قوانين الهى به انسان‏] ضرر مى‏رسانند،* و از زيان شب هنگامى كه با تاريكى‏اش درآيد [كه در آن تاريكى انواع حيوانات موذى و انسان‏هاى فاسق و فاجر براى ضربه زدن به انسان در كمين‏اند.] ما دلالت بر تعميم و شمول دارد و اضافه شر به آن و فعل «خَلَقَ» و نسبت آن به خالق، اشاره به آن است كه شر از خلق و تركيب و امتزاج و تفصيل كاينات و مواد و قوا برمى‏آيد، نه از عوالم امر و اراده فاعلى خالق، اين شرور فقط همان مضاف به «ما خلق» است و در واقع، نمايشى از چگونگى نظر و انديشه و دريافت انسان از حوادث متضاد مى‏باشد و وجود عينى و مستقلّى ندارند. پس اگر انسان خود را برتر آورد و در حريم قدرت رب رساند و به او ايمان آورده و پناهنده شود و با نظر ربوبى به حوادث و پديده‏هاى جان بنگرد، از مواجهه با آنچه شر مى‏نمايد امنيت مى‏يابد و در درون هر حادثه شر نماى خيرى يا مقدّمه خيرى مى‏نگرد و با بينش وسيع و نيروى اراده‏اى كه در حريم رب مى‏يابد، مى‏تواند هر حادثه‏اى را رو به خير و مقاصد برتر بگرداند و بالاى امواج حوادث به سوى ساحل خير پيش رود. و به عكس براى فرد تنها و بى پناه كه خود را از حريم پناهندگى رب بر كنار داشته و درون حوادث واقع شده، هر موج حادثه و هر پديده‏اى كه از گريبان آفرينش يا از درون اجتماع يا از باطن انديشه‏ها سرزند شر مى‏نمايد و در مسير شرّش پيش مى‏برد. نكره آمدن غاسق و قيد اذا وقب شامل هرگونه تاريكى فشرده و فراگيرنده‏اى مى‏شود كه همه محيط و ظرف تابش را پر كند و هر روزنه نورى را مسدود نمايد. مثال بارز «غاسق» تاريكى شب ديجور است كه در آن راهزنان و جانوران و احلام و اوهام وحشت‏انگيز از لانه‏ها و كمين‏گاههاى زير زمين و خلال نفوس سربرمى‏آورند و تاخت و تاز مى‏نمايند. تاريكى فراگيرنده كفر و جهل و هوا و خشم و شهوت، مثال‏هاى ديگرى از «غاسق إذا وقب» است كه شرّ آنها از نفس آدمى و در اوست و خطيرتر از هر شرّى مى‏باشد. همين كه اين تاريكى‏هاى نفسانى، محيط درونى آدم را فرا گرفت و نور ايمان و پرتو عقل و شعاع وجدان را خاموش داشت، غرايز و خويهاى حيوانى و عقده‏ها از بندها و كمين‏گاههاى درونى رها مى‏شوند و چون جانورهاى متنوع و متلوّن به تاخت و تاز درمى‏آيند و به مركز فرمان و اراده يورش مى‏آورند تا همين كه آن را به دست گرفتند، همه قوا و جوارح را به خواست خود و در مسير انجام شهوات و اوهام و زبانه‏هاى خشم خود به هر سو مى‏گردانند و در اين مسير هر حد و قيد و مانع قانونى و اخلاقى را از ميان برمى‏دارند و هر استعداد و شخصيتى را درهم مى‏شكنند و هر قدرت و نيرويى را در اختيار خود مى‏گيرند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 105 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2