🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه خطاب به اربابمان حسین علیه السلام : 👈 گو برو عقل از سرم ، در سر هوای یار هست گو برو دل از برم ، در بر غم دلدار هست بر تنم سر سرنگون شو ، شور عشقش بجاست دیده ام گو غرق خون شو ، حسرت دیدار هست در کدوی سر شراب عشق و در دل مهر دوست در درون عاشقان ، میخانه و خمار هست گه خیال روی او ، گاهی خیال خوی او در سر شوریده عشق ، بهشت و نار هست هم دل و هم جان فداکن ، یار هم جان و دلست جان بر جانان فراوان ، دل بر دلدار هست ای که نظاره به گلهای میکنی دیدهٔ جان را جلا ده ، در دلت گلزار هست بار تن بر جان منه ، گر بار خواهی بر درش کافرم من گر گران جان را بر او بار هست بر دل و جان کن گوارا ، هر چه آید از حبیب درد خوشتر آدمی را ، درد کی در کار هست پندارد کسی از حال او آگاه نیست حرف رندی های او بر سرهر بازار هست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2