صحیفه انقلاب
🍃 انسان محدود نیست؛ یعنی #انسان در طرف سعادت و در طرف فضیلت #غیر_محدود است. می‌رسد تا آنجایی که تمام
🔅آنهایی که اهل هستند و مطالبِ زاید بر آن ادراکات صوریه ما را می‌گویند و از محیط هم مطالبی ادراک کرده‌اند، آنها این طور می‌گویند که ملکاتی که انسان دارد و در اینجا ظاهر نیست، در آن صفحه بعدی، که صفحه ظهور سرائر است، به شکلهای مناسب در می‌آید؛ 🔅 یعنی یک آدمی که حالا به صورت انسان هست، ممکن است که باطن این آدم، ملکات این آدم یک ملکاتی باشد که مثلًا ملکات بسیار بدی داشته باشد که این یک حیوان درنده است نه یک انسان- به حَسَب باطن ذات- به حَسَب‌ باطن ذات یک حیوان درنده است؛ وقتی که از این عالم رفت آن صورت پیدا می‌شود. حالا این صورت هست، وقتی که جا را عوض کرد و ظاهر رفت عقب و باطن پیدا شد، این یک جانور درنده است یعنی صورتش هم جانور درنده می‌شود. حالا تا ببینیم با این جانورهای درنده کدام شبیه تر است. آیا پلنگ است این، به صورت پلنگ در می‌آید؛ آیا گرگ است این، به صورت گرگ در می‌آید؛ آیا بدتر از اینهاست، به صورت آن بدتر در می‌آید. و ممکن است که چون انسان با سایر حیوانات فرق دارد ... حیوانات یک حدودی دارد درندگی‌شان، تا یک حدودی. گرگ هم این طور است. گرگ حمله می‌کند یک حیوانی را می‌گیرد می‌خورد بعد استراحت می‌کند؛ دیگر همچو نیست که- الّا بعضی گرگها- همچو نیست که یک همچو مَلَکه‌ای داشته باشد که هر جانوری را بدرد؛ محدود است. سایر حیوانات هم در جانب درندگی و سَبُعیت محدود هستند. 🔅انسان محدود نیست؛ یعنی انسان در طرف سعادت و در طرف فضیلت غیر محدود است. می‌رسد تا آنجایی که تمام صفاتش الهی می‌شود؛ یعنی نظر می‌کند ؛ دستش را دراز می‌کند وَ ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ وَ لکنَّ الله رَمی‌ دست، دست خداست. تو انداختی (رَمَیْتَ) لکن ما رمیت- ان الله رمی‌. آنهایی که با تو بیعت کردند، انَّما یُبایِعوُنَ الله انسان در طرف کمال به آنجا می‌رسد که می‌شود، می‌شود، می‌شود. در طرف کمال این طوری است، غیر محدود است. 🔅 در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم غیر محدود است: اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَی النورِ؛ وَ الذینَ کفرُوا اوْلِیاوهُمُ الطاغُوتُ یُخرِجُونَهمْ مِنَ النّورِ الی الظُّلَماتِ «الی الظلمات»- همه مراتب ظلمت نه «الی‌ ظلمه»؛ همه مراتب ظلمات. در طرف آنجا که «نور» می‌گوید، برای اینکه نور وحدت دارد و کاملترین نورْ نور واحد است؛ در این طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اینها از طرف‌ نور طرف ظلمت می‌روند؛ آنها تمام ظلمتها را پشت سر می‌گذارند و طرف نور می‌روند. 🔅تا اینجایش معلوم نیست. تا اینجا نه نورانیت آنها و مقام نورانیت آنها معلوم است، نه ظلمت اینها و مقام ظلمات اینها معلوم است. وقتی این ورق برگشت و آن طرف صفحه پیدا شد، آن وقت معلوم می‌شود. یک نفر آدم می‌بینید که ده تا مَلَکه داشته باشد به ده صورت پیدا می‌شود، یکی است اما هم جهت. حیوانیتِ شهوی او این قدر غلبه دارد که یک صورت حیوان شهوی مثل خنزیر؛ هم صورت سبعیت او خیلی غلبه دارد- آن طوری که در حیوانات هست مثل پلنگ مثلًا- و هم صورت شیطنتش زیاد است، خدعه و فریبش زیاد است؛ این در آنجا وقتی که صفحه برگشت شیطانِ شیطان است. و در عین حال که صورت شیطانی دارد، صورت سبعیت هم دارد، آخرْ مرتبه سبعیت؛ صورت حیوان شهوی هم دارد، آخر مرتبه شهوانیت؛ این به این صورتهای مختلف در می‌آید. 🔅 از این جهت ماها نه، او را (پهلوی) درک نکردیم؛ ما خودمان هیچ کدام خودمان را هم درک نکردیم؛ دیگران [را] هم درک نکردیم. به این معنا [ست‌] که درک نکردیم شما را. آن وقتی که سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آن وقت، هم خودت، خودت را درک می‌کنی و هم مردم تو را. و ما هم همان طور هستیم که ما هم خودمان را باز درک نکردیم که چه هستیم؛ تا ببینیم ملکاتمان چه باشد. و به خدا پناه می‌بریم از ملکات فاسده‌ای که در ماها هست. 🔸امام خمینی (ره)؛ 17 دی 1357 🔸جلد ۵ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۳۶۰ تا صفحه ۳۷۴ @sahifeh_entezar