⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس هشتم ـ هيأت يک نفره ◾️ حسين‌جان! 🏴 مي‌خواهم از هيئتي ويژه و منحصر برايت بگويم؛ هيئتي كه شايد تاكنون از آن گزارشي در هيچ دفتر و ديباچه‌اي ثبت نشده باشد، اما فقط خدا و خودت از راز آن هيئت آگاهيد. مي‌خواهم براي شما از هيئتي يك‌نفره بگويم؛ آري، هيئتي با جمعيتي يك نفره. هنوز ساعتي به اذان صبح باقي است. صداي زنگوله رمه از حاشيه ييلاق «خشكه‌دريا» در حومه ييلاق سرسبز «دَشتِه» و در پايين‌دست قله سر به آستان آسمان كشيده «خِنديلَه پِشت» به گوش مي‌آيد. پيرمرد هشتاد ساله، امشب پسران را به هيئت «سيّدالقاسم» فرستاده است و خود به تنهايي گلّه را چوپاني مي‌كند. او جوانانش را كه علي‌اكبري پرورانده، عاشقانه فرستاده هيئت. اما عشق تو، حبيب‌وار در تمام وجودش تنيده، مگر مي‌تواند تو را فراموش كند؟ در حالي كه او فانوس كلبه جنگلي‌اش را خاموش كرده است و رداي چوپاني بر دوش افكنده و به چوب‌دستي شباني‌اش همچون عصاي كليم تكيه داده، آرام‌آرام بر سينه مي‌زند و با كربلايي محمود بهجت فومني هم‌نوا مي‌شود و زمزمه مي‌كند: 🖤 امشبي را شه دين در حرمش مهمان است، مكن اي صبح طلوع 🖤 عصر فردا بدنش زير سم اسبان است، مكن اي صبح طلوع ◾️ حسين جان! 🏴 در اين هيئت عظيم، او به تنهايي هم مداح است و هم سينه‌زن و هم گريه‌كن. مرحبا به صفايش كه نه كسي مي‌بيند و نه كسي مي‌شنود و نه كسي مي‌داند كه اينجا هم هيئتي است، اما هيئتي به ژرفاي اقيانوس با باوري به گستره هستي، ولي با جمعيتي يك‌نفره. كسي چه مي‌داند، شايد در اين درخت‌زار تاريك، صداي زنگوله رمه، نوحه‌اش را دم گرفته باشد. مرحبا به صفاي اين پير و حسينيه و هيئتش. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249513 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht