💢چند دقیقه اول
🔻دلش می خواست عربده بکشد. سرتا پایش را به فحش ببندد. انگشتان مشت شده اش را بر فرق سرپوکش کند و نعره بکشد:
- توی نفهم، نفهمیدی یارو دزد است؟
🔸اما فقط به مشت کردن انگشتانش اکتفا کرد. نگاهش را از صورت معصومانه و نگران و مضطربش دزدید. به اتاق رفت. گوشی را برداشت و وارد سایت بانک شد. شماره حسابش را غیرفعال کرد و با بانک تماس گرفت. خیالش که از مسدود شدن حساب و کارت بانکی راحت شد، پارچ شربتی درست کرد. دو لیوان شربت ریخت و به اتاق پسرش رفت.
چشمانش قرمز و متورم بود. به روی خود نیاورد. لیوان شربت را طرف پسرش گرفت و گفت:
- اشکالی نداره. کاریه که شده. تجربه شد برات.
- ببخشید. نمی دونستم با کودوم کارت باید برم خرید. این یکی به نظرم آشنا اومد. مامان عجله داشت.
- اشکالی نداره عزیزم. حساب رو بستم. نگران نباش.
🌸پدر، لیوان شربت خودش را خورد. دست انداخت دور گردن پسر یازده ساله اش و سرش را نوازش کرد. خوشحال بود که توانست آن چند دقیقه اول شنیدن خبر دزدیدن کارت بانکی، خودش را کنترل کند.
🌺الإمامُ الباقرُ عليه السلام : مَن كَظَمَ غَيظا و هو يَقدِرُ على إمضائهِ حَشا اللّهُ قَلبَهُ أمنا و إيمانا يومَ القِيامَةِ .
🍀امام باقر عليه السلام : كسى كه خشمى را فرو خورد در حالى كه مى تواند آن را اعمال كند، خداوند در روز قيامت دلش را از ايمنى و ايمان بياكَنَد.
📚الکافي , جلد۲ , صفحه۱۱۰
📣کانال
#سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
eitaa.com/salamfereshte
sapp.ir/salamfereshte
ble.ir/salamfereshte
#داستانک #نکته #خشم #تولیدی #روایت #حدیث #سیاه_مشق