👆 رشد عمودی در سازمان و زندگی کارمندی روزمرگی را در تمام شئون فکری فرد تزریق میکند. در این شرایط افراد در برابر تحول و تغییر مقاوم میشوند. این از عجایب دستگاه دولت-ملت است. چیزی که باعث تداومش میشود جلوی پیشرفتش را میگیرد! در چنین شرایطی است که رشد افقی مثل یک شوک میتواند سامانه لش را تکان بدهد. قالیباف، احمدی نژاد، رییسی نمونه های خوبی از این مثال هستند. اما الزاما این تکانش موفق نخواهد بود، چرا که نا آشنایی مدیر میتواند تبدیل به آزمون و خطا شود. عین کسی که پشت دستگاهی پیچیده دکمه ها را امتحان میکند، مثلا احمدی نژاد سازمان برنامه بودجه را حذف کرد! هرچه این سازمان تخصصی تر باشد مدیر افقی زمان بیشتری برای آزمون و خطا نیاز دارد، در نتیجه یا زمان را برای یادگیری از دست میدهد (مثل ضرغامی در میراث) یا توسط همان سازمان مدیریت می شود. (مثل روحانی) یا تغییرات شدید اعمال میکند یا درک ناقصی از سازمان را مطرح میکند.(مثل درک قالیباف از کار اجرایی به مثابه پیمانکاری) البته نمونه های موفقی از رشد افقی وجود دارد، شبیه مرحوم یزدانی خرم در والیبال که از فدراسیون کشتی آمد و نسل جدیدی ساخت. اما این روش ریسک بالایی دارد. ساختار دولت_ملت موفق باید بتواند رشد عمودی را سالم کند. درست است که نمونه های موفقی از رشد عمودی وجود دارد مثل علیرضا دبیر در کشتی، حسن طهرانی مقدم در موشک سازی، مجید شهریاری و فخری زاده، اما در بسیاری موارد "روزمرگی" ذهن کارگزار را می بلعد. رشد عمودی یک آفت دیگر هم دارد که به "قانون پیتر" مشهور است. خلاصه اش اینکه مدیر موفقی ارتقا میابد و خراب میکند. مثل محمد سرافراز در صداوسیما، یعنی سقف این مدیر همان پرس تی وی درخشان بود. سعید جلیلی اینجاست که ممتاز است. او از پایین ترین درب وارد شده، پله ها را بالا رفته و تمام پیچ و مهره های سازمان را یکبار باز و بست کرده، مشمول قانون پیتر نشده و در هیچ سطحی گیر نکرده اما از همه مهمتر درگیر روزمرگی نشده است. جلیلی کار دولتداری را کامل تجربه کرده و اجرا یعنی همین. او به این هم بسنده نکرده، 11 سال اخیر را صرف بررسی ساختار دولت-ملت کرده و برای تغییرش "ایده" ضد روزمرگی پیدا کرده است. نگفتن جزییات برنامه هایش به این دلیل است که قدر ایده هایش را فهمیده. مثل دیگر رقبا نیست که برایشان برنامه می نویسند و ایده ها را خرج کنند. چنین نامزدی در تاریخ انتخابات های ما بی مانند است. . (او همین ایده ها، یعنی حاصل عمرش را رایگان به رییسی داد) سازمان هم به خوبی این را می فهمد و مقابل تحول مقاومت میکند. ترجیح بدنه، ریاست اصلاح طلبان (کارگزاران) است که برخلاف اسمشان دقیقا "حفظ وضع موجود" و گذران امور میکنند. انتهای ایده این افراد "نفت بفروشیم زندگی کنیم" است و به همین دلیل مذاکره رفع تحریم و عادیسازی (نرمالایز شدن) را پیگیری میکنند. ایران با چنین رویکردی در بهترین حالت مثل دوران خاتمی (بدون تحریم) درجا می زند یا مثل دوران روحانی (با تحریم) عقب میماند. در درجه بعد هم مدیرانی نسبتا مدیریت شونده مثل قالیباف اولویت سیستم است، که اگر چه مقداری درد تحرک دارد اما زایمانی در کار نیست. این مدیران مثل دوران احمدی نژاد زیرساخت های عمدتا عمرانی را اجرا میکنند و برنامه های توسعه راستی را پیگیری میکنند که قطعا با فاصله از نمونه قبلی بهتر و حتی باعث پیشروی است. بحران جلیلی ها دقیقا اینجاست که نه تنها ضد روزمرگی هستند، بلکه خواهان جهش هم هستند! از طرفی چون زیر و بم سازمان را هم دیده اند به راحتی مدیریت نمی شوند. او با همه کار نمی کند، تعارف ندارد و جلوی فساد و نابهینگی می ایستد. قدرت ریاست جمهوری را فراتر از پیمانکاری و ساخت و ساز، مثل یک معمار فهمیده است. چنین گزینه ای باید هم مطرود ساختار ها باشد، اما شاید به لطف قدرت ملت در "دولت-ملت" بتوان تحولی ایجاد کرد. فشار از پایین! ممکن است جلیلی رییس جمهور نشود اما من بسیار امیدوارم که یک حزب واقعی تاسیس کند و خودش را تکثیر کند. پ.ن: مثالهای مدیریتی این متن نسبی هستند. همه دوران مدیریت یک نفر را نمی توان با یک جمله توصیف کرد. @salmaneshoon