💠 ؟ / 4️⃣ ❌ تذکر: لطفا پیش از خواندن این متن ، مقاله های پیشین مطالعه شود! 🔷 نظر به سوال مطروح و ضرورت پاسخ ، چند جمله ای درباره جناب آقای عباسی (غفاری) نکاتی عرض خواهد شد. ایشان از شاگردان مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی بوده اند که در یکی از جلسات خصوصی ایشان در میانه هفته ـ که برای شاگردان متوسط برگزار می شده ـ شرکت می کرده اند. پس از رحلت مرحوم استاد پهلوانی نیز بنا به توصیه موکد ایشان که اهالی تمام جلسات طول هفته را به استاد تحریری می سپارند ، به محضر ایشان شرفیاب می شوند و به مدت سه سال (1383 - 1386) در یکی از جلسات استاد تحریری ـ که استمرار همان جلسات متوسطین بوده ـ شرکت می کردند. ایشان نه تنها از زمره شاگردان صاحب اجازه استاد پهلوانی به حساب نمی آیند بلکه حتی به جلسه پنج شنبه های آن استاد بزرگ هم راه پیدا نکرده بودند. لذا اساسا قیاس مرتبت و تراز ایشان در امر خطیر استادی ، با حضرت آیت الله تحریری قیاسی مع الفارق و به قول علما ، قیاس «حجت» و «لا حجت» است. چه اینکه اجماع تمامی شاگردان صاحب اجازه مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی بر صلاحیت تربیتی آیت الله تحریری است و همگی اذعان دارند که جناب آقای غفاری ، از طرف آن استاد بزرگ اذنی مبنی بر این کار نداشته اند. آقای غفاری ، در بدو امر از مریدان دلباخته استاد تحریری بوده اند که از هیچ فرصتی برای ابراز ارادت فروگذار نمی کردند و حتی از فرط علاقه به ایشان و به زعم حمایت از ایشان ، مدتی به بدگویی و عداوت با جناب استاد رجالی (یکی از شاگردان مبرز و صاحب اجازه مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی) مبادرت می ورزند. این مساله ، جدای از ناراحتی استاد تحریری ، خشم و نگرانی شدید مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی را به همراه می آورد و مرحوم استاد که از شنیدن این واقعه غضبناک شده بودند با نشان دادن دست لرزان خود به اطرافیان فرموده بودند: «عباسی همین را می خواهد؟ بین شاگردان من اختلاف می اندازد تا تن من اینگونه لرزان شود؟» جناب آقای غفاری با آن تراکم محبت ، متاسفانه به روزهایی رسیدند که علنا به استاد تحریری دشنام می دهند و شاگردان خود را علیه ایشان تحریک می کنند. در خاطر دارم یکی از سحرهای ماه رمضان گذشته در مازندران ، همراه دو تن از شاگردان صاحب اجازه مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی به میهمانی می رفتیم. آن دو بزرگوار ـ که رضایت به اعلان نام خود ندارند ـ در قسمت جلوی ماشین نشسته بودند و بنده در معیت یکی از شاگردان بزرگوار مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی ، در قسمت عقب نشسته بودیم. یکی از آن دو بزرگوار که پشت فرمان نشسته بودند خطاب به عزیز کناری فرمودند: سخنانی که آقای عباسی به تازگی درباره آقای تحریری داشته اند را شنیده اید؟ آن بزرگوار با ناراحتی سر تکان دادند و با تاسف فرمودند: بله. عزیزی که پشت فرمان بود ادامه داد: یادتان می آید از همان ابتدایی که خدمت مرحوم استاد رسیدیم ایشان تاکید به مقامات بالای آقای تحریری داشتند و همیشه ایشان را تایید می فرمودند؟ حال چگونه کسی به خود جرات می دهد درباره این شخصیت اینطور هتاکانه سخن بگوید؟ این حقیر طی سالها شاهد بوده که استاد تحریری با کسی کینه و کدورت شخصی نداشته و همیشه حتی نسبت به کسانی که کاملا در جهت مخالف بوده اند با احترام یاد کرده اند. در این زمینه سخن بسیار است؛ ولی به نقل همین خاطره بسنده می کنم. خط و مشی تربیتی مرحوم سید حسن ابطحی ، مسیری بود که ابدا از جانب مرحوم آیت الله پهلوانی تهرانی و استاد تحریری تایید پذیر نبود و ایشان هیچ تایید و سازگاری با این ممشا نداشتند. با همه اختلاف طریقت ، شبی که خبر رحلت آقای ابطحی را به استاد تحریری رساندم ، غم خاصی در چهره ایشان هویدا شد و با افسوسی خاص می فرمودند: فاتحه ای برای ایشان بخوانیم. جدای از این مورد ، مرحوم هاشمی رفسنجانی را می توان نام برد که موضع سیاسی استاد تحریری درباره ایشان همیشه اظهر من الشمس بوده. با این حال ، هنوز که هنوز است وقتی یاد آن مرحوم به میان می آید ، ایشان برای او طلب مغفرت می کنند و به نیکی یاد می کنند. ذکر این موارد از آن رو بود که متاسفانه عده ای از علاقمندان به جناب غفاری ، مخالفت مبنایی استاد تحریری با ایشان را حمل بر کینه و کدورت شخصی می کنند. عجبا! که رفتار کینه توزانه از یک مومن معمولی نیز خلاف تقوا و عدالت است ، چه رسد به کسی که رهبر معظم انقلاب بر «مقام معنوی» او صحه گذاشته اند! این مقاله ، آخرین مقاله از سری مقالات ؟ خواهد بود. نگارنده برای برخوردهای نامهربانانه احتمالی آماده است و در برابر حملات محتمل ، زره ای از توکل خواهد داشت. ✅ @Aminikhaah