🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت هشتاد و یکم قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/297 ✒امروز یکی از بچه‌های اردوگاه ۱۳ را آوردند. رضا نام داشت و از بچه‌های لشگر ۲۵ کربلا بود. عراقی‌ها به جرم بسیجی بودن، تاید به خوردش داده بودند. اسهال خونی گرفته بود. مشکل تنفسی داشت. ریه‌هایش عفونت کرده بود، زیاد سرفه می‌کرد و از درد قفسه‌ی سینه و تولید خلط و سر درد می‌نالید. رضا می‌گفت: در عملیات فاو که اسیر شدم بعثی‌ها مرا از آیفای در حال حرکت، نرسیده به یک پادگان نظامی در حومه‌ی بصره پرت کردند. به همین خاطر، کتفش شکسته بود و مهره‌های کمرش آسیب دیده بود. ساعت‌ها بعد در پادگان نظامیِ جبیله‌ی بصره به‌ هوش آمده بود. می‌گفت: اردوگاه ما بهتر از بیمارستان تکریت است. گویا در اردوگاه‌شان دندانپزشک داشتند. داندانپزشک‌شان با تیغ و سیم خاردار دندان بچه‌ها را عصب‌کشی می‌کرد. طوری که می‌گفت: سیم خاردار را داغ می‌کرد تا سرخ شود، بعد فرو می‌کرد توی لثه و سوراخ دندان بچه‌ها. یکی دونفر از بچه‌های اردوگاه‌شان کار جراحی عمومی انجام می‌دادند. با سنجاق قفلی ترکش‌های ریز و درشت را از دست و پای کسانی که ترکش در بدنشان جا خوش کرده بود، در می‌آوردند! یکی از نگهبان‌های اردوگاه‌شان از او خواسته بود به مناسبت جشن تولد صدام، برقصد. رضا قبول نکرده بود. دیگر اسیر همراهش درجه‌دار و از پرسنل لشگر ۷۷ خراسان بود. هر دو گوشش عفونت کرده بود. دچار اختلال شنوایی شده و از خارش و سوزش گوش و ناراحتی میگرن می‌نالید. در عملیات نصر شش که رزمندگان ارتفاعات ۶۲۰ معروف به تپه‌ی سیدالشهدا را آزاد کردند، از شکم مجروح شده بود. به خاطر موج انفجار گلوله‌ی کاتیوشا یک گوشش نمی‌ شنید. پیراهن ارتشی او چند وصله داشت. هنوز یونیفورم زرد رنگ اسرای جنگی را به او نداده بودند. یکی از مجروحین دشداشه‌اش را به او داد. بعدازظهر دکتر وسام عبدالرحمن عزت، برای معاینه وارد آسایشگاه شد. او بر خلاف دکتر جمال آدم با وجدان، متین و مؤدبی بود. دکتر وصام به اسیری که در بیگاری زخمی شده بود گفت: مطابق کنوانسیون ژنو کسی نمی‌تونه از اسیر جنگی مثل برده کار بکشه! دکتر وسام از روی دلسوزی این حرف‌ها را می‌زد. یکی از اسرا به دکتر گفت: از همان اوایل جنگ، عراقی‌ها کنوانسیون ژنو رو رعایت نمی‌کردند. اونا اسیران پاسدار و بسیجی رو تابع مقررات بین‌المللی اسیران جنگی نمی‌دونستن، به همین خاطر، صدام دستور داده بود اسرای سپاهی و بسیجی رو دسته‌جمعی اعدام کنن! تعدادی از اسرای آسایشگاه در بیگاری زخمی شده بودند و خون بدن‌شان دیر بند می‌آمد. دکتر وصام گفت: به خاطر سوء تغذیه و کمبود هموگلوبین، خون بدن‌تون دیر بند می‌آد و زخم‌هاتون دیر خوب می‌شه. دکتر وصام ادامه داد: به خاطر کمبود پروتئین، بیشتر اسرای ایرانی به بیماری اسکوربوت مبتلا هستن. بچه‌ها پرسیدند: دکتر! باید چه‌کار کنیم؟ دکتر گفت: باید غذای پروتئین‌دار بخورید، البته تو عراق چنین غذایی رو به اسیر جنگی نمی‌دن. خیلی از بچه‌ها به بیماری زخم زبان دچار بودند. این بیماری از کمبود ویتامین و مخصوصاً خوردن زیاد بادمجان به وجود می‌آمد. ◀️ ادامه دارد . . . قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/305 مسئول کانال: Mehdi2506@