زندگینامه
🌹شهید کریم صالحطبری فرزند غلامحسین و بانو سلطان علمدارفلاح در هفتم فروردین سال ۱۳۳۴ در بابل و در خانوادهای پرجمعیت به همراه برادر دوقلویش شهید رحیم صالحطبری دیده به جهان گشود، این دو برادر در همان گهواره بیماری سختی گرفتند به طوری که دکترها از معالجهشان ناامید شدند و خانواده امیدی به زنده ماندن این دو کودک نداشتند اما در سرنوشت این دو شهادت نوشته شده بود که در کمال تعجب خانواده و به صورت معجزهوار بهبود یافتند.
این دو برادر که از کودکی باهوش و مودب بودند، دوشادوش یکدیگر سالهای تحصیل و پرشیطنت کودکی را پشت سر گذاشتند و از همان دوران گرایشات مذهبی در آنان شکل گرفت و بدین شکل پای ثابت جلسات قرآنی و مذهبی شده بودند، جلساتی که زمینهساز تحولات روحی عظیمی در دو برادر شد.
فعالیتهای سیاسی مذهبی در دوران خدمت سربازی
🌹وی در زمان تحصیل لحظهای از فراگیری مسائل دینی غافل نبود تا به تدریج نسبت به امور سیاسی آشنایی بیشتری پیدا کرد و در شرایط فساد و خفقان دوران طاغوت گرایش زیادی به مطالعه جزوهها و کتب اسلامی نشان داد.
با حضور مداوم در جلسات قرآنی هفتگی که افراد شاخص مذهبی شهرستان بابل میگرفتند اندیشه اسلامی در شهید پرورش یافت و بدینگونه به ماهیت حقیقی رژیم طاغوت پهلوی پیبرد به همین دلیل از هرگونه خدمت به این دستگاه طاغوتی سرباز میزد به گونهای که ماموران ساواک به علت نرفتن به خدمت سربازی ایشان را دستگیر کردند اما وی از اتاق پلیسراه ساری پا به فرار گذاشت، ماموران ساواک که از ایستادگی و فرار شهید به شدت عصبانی بودند منزل پدری شهید را در بابل تفتیش کرده و به علت شباهت برادر دوقلویش شهید رحیم صالحطبری را به باد کتک میگیرند که بعدا متوجه میشوند اشتباه کردند.
کریم صالحطبری حتی در دوران خدمت سربازی دست از مبارزات خود برنداشت و با پخش اعلامیههای امامخمینی سعی در آگاهی همخدمتیها و مردم داشت.
در سال ۵۵ ماموران ساواک در تهران متوجه میشوند که شهید در حال پخش اعلامیه امامخمینی است که وی اینبار هم از دست ماموران ساواک فرار کرد و پس از سه روز مخفی شدن در جایی نامعلوم با موتور تا بابل میآید.
🌼دستگیریهای مداوم و تحت تعقیب بودن هم او را از ادامه مسیر ناامید نساخت و بارها برای فرار از دست ماموران ساواک جهت رساندن اعلامیهها از قم به تهران و بابل فرار کرد تا بالاخره پس از پایان دوره آموزشی به پادگان حشمتیه گارد ویژه رژیم پهلوی اعزام شد تا تحت کنترل باشد اما او در یک روز زمستانی از پادگان فرار کرد و در راه آمدن به بابل در جاده هراز تصادف میکند و به علت جراحت شدید چشم چپ ۶۰ درصد دید خود را از دست داد و از ادامه خدمت سربازی معاف شد.
اگرچه کریم صالحطبری در راه مبارزات خود چندین بار مرگ را به چشم دید اما به ثمر رسیدن تفکرات انقلابی را ارجح بر جان خود دانست، در همان سال ۵۷ و تنها سه ماه قبل از شهادت هنگامی که در اداره مخابرات تهران مشغول بود در راه پخش اعلامیه به بابل در جاده هراز دوباره تصادف شدیدی داشته که منجر به شکستگی صورت و فک شد تا اینکه باصلاحدید پزشکان دو ماه استراحت پزشکی به ایشان دادند اما وی سه روز بعد با همان وضعیت بیماری در روز ۱۷ شهریور با حضور در راهپیمایی این روز همقدم با مبارزان انقلابی به آرزوی دیرینه خود رسید و پس از سالها مبارزه آرام گرفت.
@sangareshohadababol